دوشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۴

دوبي

چهارشنبه ، ششم مهر به‌منظور بازديد از نمايشگاه "جي‌تکس" رفتيم دوبي، خوبي اين مسافرت به اين بود که آن همه پولي که من براي کلاس زبان هايم داده بودم حلال شد و ما در عرض چهار روز با لهجه‌هاي چيني، هندي، فيليپيني،‌فرانسوي،‌عربي و ... مجبور بوديم گفتمان کنيم و انگليسي متوجه شويم آن هم با چه لهجه هايي،‌ياد دوران دبيرستان افتادم که معلم انگليسي‌مان با لهجه سمناني به ما انگليسي ياد مي‌داد. ديدن غرفه‌هاي ميکروسافت، اراکل، ناول و بيشتر از همه لينوکس و کلاه قرمزها من و ياشار را حسابي به وجد آورده بود. از نمايشگاه که بگذريم ترافيک دوبي دست کمي از تهران ندارد، قرار است تا سال دوهزار و ده مترويشان راه بيافتد، تنها تفاوتي که با تهران دارد در اين است که صداي بوق نمي‌شنويم و به علت مدل ماشين ها از دود خبري نيست،‌ داشتم فکر مي‌کردم چه‌طور براي صرفه مالي تنها يک عده معدود،‌ اين همه جمعيت تهران هرروز بايد اين همه دود بخورند؟؟ آخر مگر در اين خاک عزيز همه چيز ساخت وطن است که خودروهايمان بايد خودروي ملي باشد و چه اندازه هم پيشرفت داريم که بعد از چندين سال پيکان را تبديل به "آردي" کرده‌ايم‌ ! چه بر سرما آمده؟ داريم با خودمان و خاکمان چه مي‌کنيم ،‌ماها خيلي خيلي کار داريم که به نسل آينده و آيندگانمان بيانديشيم، چند وقتي بود که سعي مي‌کردم با جوان‌هاي فاميل روابطم را محدود کنم ،آنهم به اين علت که به عينه مي‌ديدم کلمه‌اي با عنوان مسئوليت براي جوانان ما هيچ مفهومي ندارد و در بسياري مسايل نمي‌توانستم کارهايشان را توجيه کنم، اين مطلب را داشته باشيد برمي‌گرم، دوبي که رفته بوديم براي از خيابان ردشدن دچار مشکل شده بودم،‌مي‌ايستادم وقتي کسي رد مي‌شد من رد مي‌شدم؛ نميدانستم در چه شرايطي مي‌توان از خيابان رد شد، چراغ‌هاي عابر پياده را اولين بار آنجا ديدم که عابر پياده با فشار دادن دگمه عملا حضور خود را اعلام مي‌کند و بيش از چند ثانيه طول نمي‌کشد که چراغ سبز مي‌شود و عابر پياده مي‌تواند عبور کند؛ من تا اين سن که رسيده‌ام هيچ کس به من از خيابان ردشدن را ياد نداده است، تنها ابتدايي که بودم مي‌گفتند راست را نگاه کن، چپ را نگاه کن اگر ماشين نمي‌آمد رد شو، احساس نابلدي هم نمي‌کردم که مثل کلاس‌هاي ديگر بروم جايي تا ياد بگيرم،‌ هميشه سعي مي‌کردم از خط عابر پياده رد شوم و کلي احساس خودبزرگ‌بيني مي‌کردم ؛ اين مطلب را گفتم که برگرم به ارتباطم با جوان ها و نوجوانان فاميلمان، آنها وقتي ياد نگرفته‌اند، جايي ازشان کاري خواسته نشده،‌ از کجا بايد مسئوليت را بشناسند؟ هميشه مي‌گفتم براي سروسامان دادن به مسائل ايران عزيزمان اگر هرکداممان از خودمان شروع کنيم جهش جامعه‌مان را خواهيم ديد ، اما درستي‌ها و راستي‌ها را از کجا ياد بگيريم ؟؟در دوبي دست همه بچه هاي نه تا ده ساله موبايل است، هر نقطه داخل و بيرون شهر امکان ندارد جايي را پيدا کنيد که آنتن پر نباشد،‌ در مورد سيستم موبايل کشورمان مي‌گفتم تکنولوژي تا پا بگيرد با مشکلات زيادي روبه‌رو مي‌شود ، اينکه موبايل خط نمي‌دهد ، يا مشترک اصلا موجود نمي‌باشد و ... بعد از بهينه کردن سوئيچ‌ها و "بي‌تي‌اس"ها و ... درست مي‌شود،‌ اما بيشتر از 10 سال گذشته که اين سرويس در ايران ارائه شده است،‌ آيا بعد از اين مدت تازه قرار است "آردي" را جاي پيکان ببينيم؟؟سيستم الکتريکي مثل ايران است، در نتيجه براي شارژ و استفاده از وسايل برقي مان مشکلي نداريم. سيتي‌سنتر که رفته بوديم رفتيم شهربازي که بيشتر بزرگ ترها مشغول بودند، در سرزمين عجايب، در خيابان اشرفي‌اصفهاني، پايين‌تر از پل همت يکسري از اين بازي‌ها براي بچه ها وجود دارد؛ ‌من و ياشار که نمي توانستيم بياييم بيرون،‌ نمي دانم پدرمادرها جه‌طور بچه ها را از آنجا جدا مي‌کنند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
دستت درد نکنه. خيلي بهتر شده. فقط يه چندتا اينتر هم وسط متن‌ها بزني، خوندنشون رو ساده تر و userfriendly تر! مي‌کنه.
متن هم اگه ميشه راست چينش کن.
راستي، فونت تيتر رو هم يادت رفت عوض کني. :"> ;)