یکشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۵

ارفه‌کوه، روستاي دوآب - سوادکوه

ارفه‌کوه قله‌ايست به ارتفاع 2800 متر که با مختصات 52 درجه و 59 دقيقه شرقي و عرض 36 درجه شمالي مابين ارفه‌ده و روستاي دوآب واقع شده است، در مسير جاده فيروزکوه حداکثر سه‌ساعته مي‌توان به روستاي ارفه‌ده رسيد که با عنوان ارفع‌ده نيز خوانده مي شود. پل ورسک را رد مي‌کنيد و به قهوه‌خانه چاپارخانه که رسيديد به سمت چپ مي‌پيچيد که مسيري خاکي شکا را تا روستا مي برد. ابتداي روستا امامزاده‌ايست که گنجايش بيست نفر را دارد، همراه آب نوشيدني و سرويس‌بهداشتي. براي کوههاي شمال کشور داشتن راهنماي محلي بسيار بهتر است، مخصوصا در بهار که احتمال مه بسيار بالاست . ابتدا با آزاده و مهين گفتيم بيرون مي‌خوابيم. هنوز خوابمان نبرده بود که مه به‌صورت کامل ما را دربرگرفت. ساعت 12 نشده بود و دوستانم همه خوابيده بودند. مثل اينکه آب همه اطرافمان را گرفته بود و هم‌چنان فشار مي آورد. ديگه طاقت نياوردم، پاشدم رفتم تو به‌دنبال جاي خالي، اما وقتي با يک گروه 30 نفره هم‌سفر مي‌شوي، بعيد است جاي گرم و نرمي که از دست داده‌اي دوباره به‌دست آوري، مثل همه فرصت‌هايي که در زندگي از کنارمان خرامان مي گذرند و دريغ از گوشه چشمي! گاهي فکر مي‌کنم واقعا ما داريم زندگي مي‌کنيم؟ کنار امامزاده که با پارچه سبزي پوشانده شده بود اگر مي‌توانستم اندکي انحنا به بدنم بدهم، مي‌شد خوابيد، آنشب تا صبح چسبيده به امامزاده خوابيدم؛ در برنامه‌هاي کوه چيزهايي را لمس کرده‌ام که عمرا در زندگي شهري برايمان اتفاق نمي‌افتد. ياد برنامه سيالان افتادم، سالها پيش، من و مارال و ليلا رفتيم و ميهمان گوسفنداران منطقه شديم و باقي دوستان گفتند ما مي‌خواهيم در هواي آزاد بخوابيم و صبح که بيدار شديم دوستانمان از شدت باران به چادري که جاي آشپزخانه و انباري استفاده مي‌شد پناهنده شده بودند و به چه حالت‌هاي خنده‌داري خوابيده بودند. صبح 4:30 بيدار شديم و 6 نشده راه افتاديم، ابتدا مه نفس‌کشيدن را برايم سخت کرده بود ، حدودا ساعت 9 مه تمام شد و شايد هم ما به بالاسر آنها رسيديم و جنگل ابري زير پايمان بود که دلمان مي‌خواست درون آن شيرجه بزنيم، عباس هم که نمک برنامه بود و از ترکي و فارسي و نوحه، همه مدل مي‌خواند و عجب انرژي‌دهنده بود، مجبور شديم براي پرکردن بطري‌هايمان نيم‌ساعتي راه را دور کنيم و به چشمه "سوت‌سره" برويم. عمو زنگ زدند و نگران بودند و مي‌گفتند پل‌سفيد باراني هست، اطمينان داديم که ما از ابرها بالاتريم و اينجا امن و امان است. قله پناهگاهي دارد که گنجايش دوازده نفر را دارد. مسير به‌سمت پايين سرسبز و جنگلي‌ست و پر از گل، يک گل جديد هم ديدم که خواهش مي‌کنم اگه کسي نام علمي اين گل را مي‌داند، مرا راهنمايي بفرمايد. باران آنچنان شديد بود که دوربين من توي قابش داخل کيف کمريم خيس شده بود و باعث شد من کلي نبوغ به خرج بدهم و برايش يک قاب ديگه قلاب‌دوزي کنم و يک پوشش هم براي کيف‌کمري و کوله‌ام بدوزم. مسير برگشت‌مان به سمت دوآب بود که زماني آنجا رسيديم که باران هم بند آمده بود. کوههاي شمال را نبايد از دست داد، خدا مي‌داند آيندگان ما اينقدر خوشبخت خواهند بود که چنين مسيرهايي را صعود کنند؟

۷ نظر:

ناشناس گفت...

سلام چه عکس قشنگي انداختي! تو مسير پل سفيد به شيرگاه هم چندتا پل زيباي راه آهن در طبيعت زيباتر منطقه خانه کرده

ناشناس گفت...

bah bah cheghadr in manzareh zibast, kheili aks khoobi gerefti, moaffagh bashi.

ناشناس گفت...

سلام
دوستانم به من يه پيشنهاد براي آخر هفته دادن که من هم مطبش را در وبلاگم گذاشتم يه ذره اش را برات مي نويسم که اگر کسي خواست استفاده منه
يک برنامه عالي براي آخر هفته (هفته آخر ارديبهشت ماه ـ 28 و 29)
بازديد از شهر تاريخي و زيباي قزوين
قلعه الموت، درياچه اوان و دامنه هاي الموت
حرکت: ساعت 30/6 صبح پنجشنبه ـ 28/2/1385
صرف صبحانه در حوالي جاده طالقان و زياران در طبيعت بهاري
بازديد از بناهاي تاريخي قزوين (مسجد جامع، پيغمبريه، هشت بهشت، حمدالله مستوفي، دروازه تهران و ...)
ناهار در رستوران (روستاي توريستي و باصفاي رزجرد ـ نان داغ کباب داغ، جوجه کباب با برنج و مخلفات)
بازديد از قلعه تاريخي الموت و دامنه‌هاي زيباي الموت
غروب روز اول: استقرار در کنار درياچه زيباي اوان (يکي از مرتفع‌ترين درياچه‌هاي ايران)
صبح روز دوم بازديد و گردش اطراف درياچه تا حوالي ظهر
و...

ناشناس گفت...

Mamnoonam ke doost khatabam kardi. In webloge to dar noe khodeshesh take. Cheghadr zabast in manzare hayi ke azashoon tasvir bardashti. Che jahaye dast nakhordeh va nabi rafti. Vaghean che zendegiii bayad bashe in roozhayi ke dar safar migiozarooni. Omidvaram in safarhaye zibat barat edameh dashteh bashe va ma ro ham dar in safar ha ba webloget hamrah koni.

ناشناس گفت...

jeddan hasoodim mishe
kam kam dare dahanam aab miyofte baraye ye hamchin jahayi, vali midoonam nazok narenji tar az oonam ke betoonam davoom biyaram. vali inam baes nemishe ke hasoodim nashe. jeddan khosh be halet ke shanse didane chenin jahayi ro dari

ناشناس گفت...

سلام .مطلب مفيد و قابل استفاده اي ست

ناشناس گفت...

adam bavaresh nemishe ke in pole ziba dar keshvare iran bashe