از ارديبهشت دنبال خانه ميگشتيم و هيچ وقت فکر نميکردم اينقدر سيکل مخوفي داشته باشه، از يکطرف به زندگي در غرب تهران عادت کرديم، هواش هم که نسبت به بقيه جاها واقعا تميزتره، از يکطرف پولمون محدود بود. بنگاهدارها هم که جماعتي هستند که مثلشون فقط خودشونن، يک ماه اول که کاملا تو شوک بودم از رفتاراشون، از مدل موهاشون، لباسپوشيدنشون و حرفزدنشون، جوانهاشون يکجوري و جاافتادهترها يک جور ديگه؛ کلي توضيح ميداديم شرايطمون را و بعد بنگاهدار ما را ميبرد جايي که نصف آن شرايط رو هم نداشت، خلاصه جرياني بود که چهار ماه طول کشيد و چه روزها که اشک من رو در آورد و خدا را شکر ياشار از من محکمتر بود و ادامه داد تا اينکه چند وقت پيش موردي را ديديم ، تا خدا چي بخواد و اين جريان بود که همه تعطيلات و فراغت ما را اشغال کرد و کمتر مسافرت رفتيم و اگر رفتيم فقط به منظور استراحت بوده، رفتيم روستاي خودمان، شورمست و چند روزي هم از سمنان و جاده کياسر رفتيم جمالالدين کلا روستاي سينا و آيسودا، که بسيار عالي بود، از اتفاق همان روزهايي که ما آنجا بوديم باران حسابي گرفت و يکروزش هم که وسط جنگل بوديم و بعد از اينکه سير باران خورديم برا غذا درستکردن زير يک درخت بلوط بزرگ پناه گرفتيم که ديديم دو سهتا گاو هم آمدند زير درختچههاي کنار ما و هردومان مبهوت هم شده بوديم، سينا با چوب سيخ درست ميکرد و جوجهها را به سيخ مي زديم و مسير قله شاهدژ که آنروز طي کرديم، خستگي را از روح من و ياشار بهدر برد، مرسي سيناي عزير و ممنون دختر گلم. روزهاي آخر شهريور را با دوستانمان رفتيم پيادهروي زنجان ماسوله، چهارشنبهشب از تهران راه افتاديم با اتوبوسي که دربست گرفته بوديم؛ بين راه تولد به آزين را جشن گرفتيم و شيريني قبولي زهرا را خورديم. جاده قزوين رشت را تا سد منجيل ميرويم و از کنار سد ميپيچيم به سمت گيلوان و شش صبح که بيدار ميشوم، درختان زيتون را مي بينيم که دو طرف مسير را پوشاندهاند. از روستاي درام قرار بود با وانت بقيه مسير را برويم که راننده لطف کرد و ما را تا روستاي نوکيان رساند که چند کيلومتري هم خاکي داشت. در نوکيان ياشار و عماد رفتند که ببينند روستاييها حاظرند الاغ براي حمل بارهايمان بهما بدهند که جور نشد و بعد از صبحانه وسايلي که بهعنوان هديه، دوستانمان براي روستاييان خريدند بين بچهها تقسيم کرديم و راه افتاديم، جلودار بودن از اين لحاظ بسيار عالي بود که هم مسير را بهتر ياد گرفتم و هم چهار پنجتايي مار و آگاما ديدم، شانس جلودار براي ديدن حيوانات از همه بيشتر است، مسير از کنار رودخانه بود تا جايي که در سمت چپ رودخانه مسير به سمت بالا ميرفت، تا روستاي تازهکند ادامه داديم، تازهکند روستايي بود که آبجي کوچيکه و عماد و چند نفري از دوستان که سال گذشته آمده بودند از مهماننوازيشان بسيار تعريف کردند و هدايايي که گرفته شده بود در واقع جبران پارسال بود. مدرسهاي داشت که روستاييان ميگفتند در ماه تنها يک هفته معلم ميآيد و بههمين سبب بسياري از روستاييان به شهرهاي نزديک رفته بودند. اين روستا هيچ مسير ماشيني نداشت و وسايلشان را با الاغ تا آنجا مي بردند. بعد از استراحتي کوتاه راه افتاديم، دو ساعت به دو ساعت در مسير چشمه است و در واقع مشکلي به لحاظ آب نوشيدني در مسير وجود ندارد. در برف و زمستان خطر گرگ و خرس وجود دارد، چنانکه بر روي درختان گيلاس روستا نيز آثار خرس که شاخهها را شکسته بود پديدار بود. عماد از عقرب و رتيل منطقه ميگفت که در شبمانيها بايد احتياط نمود. تا آندره پيش ميرويم. اين روستا در زلزله چندين سال پيش منجيل، صددرصد تخريب شده بود و الان فقط چند نفري رمهدار در آن اطراق موقت دارند. سرپرست به خاطر استراحتي که در کنار چشمه قبل از اين روستا داده بود ديگر استراخت نداد و هر چه من اصرار کردم که حيف اين درختان پرآلوست که نچينيم، امر به رفتن نمود؛ البته در مسير به اندازه کافي گردو و تمشک خورده بوديم. از اين روستا به سمت شرق کشيديم بالا که شيب نسبتا تندي داشت و تا چشمه يکساعت طول کشيد، آب برداشتيم و همين جهت را تا گردنهاي که مشخصهاش دو کلبه بود ادامه داديم و منظره تپههاي سرسبز و گوسفندان سفيد که از نوع مرينوسهاي استراليايي بهنظر ميآمدند، آنچنان روحيهبخش بود که بيشتر بچهها ايستادند به عکسگرفتن و روي گردنه، خدايا آنطرف يعني سمت ماسوله درياي ابر بود روبهرويمان. بهمنظور ناهار در يکي از زيباترين نقاط دنيا متوقف شديم و مريم هم با حليمبادمجاني که لطف کرده بود از قبل تدارک ديده بود جسم ما را جاني دوباره بخشيد. گروههاي ديگر هم کلي آمدند قرض گرفتند، بگذريم که روز بعد ما نان و چاي و هر چيز ديگر که ميگرفتيم ميگفتيم در عوض حليمبادمجاني که روز قبل داده بوديم... جمع بسيار باصفايي بود، دوستاني بينظير و گروه ما که دوستداشتنيترين دوستانمان بودند تا به کروبار برسيم بايد از جنگل رد ميشديم، کاظم و محمد ميخواندند و آبجيکوچيکه هم شروع کرد دلکش خواندن که همه بچهها نظر مرا در مورد صداي دلنشين آبجي کوچيکه مورد تاييد قرار دادند. کروبار محليست ييلاقي شامل حدودا ده کلبه پراکنده، بسيار زيبا، بسيار زيبا. چادرها را برپا کرديم، ياشار خسته بود زود خوابيد، بچهها تدارک شام را ميديدند و من هم چاي را آماده ميکردم، نيمه شب باد تندي وزيدن گرفت که من ياد آن کارتون وحشتناک دوران کودکيم افتادم که باد شديدي وزيد و کلبهاي که دختري در آن بود بلند کرد و به سرزمين غولها و ديوها برد، نيمهشب فکر ميکردم الان باد چادر را با من و ياشار بههوا ميبرد، پاشدم، بندهاي روکش را محکم کردم و دوباره خوابيدم. قرار بود جمعه تا ساعت يازده همانجا بمانيم، گروه ما چون شنبهصبح اکثرمان کار داشتيم، زودتر از بقيه راه افتاديم به سمت ماسوله، مسير از درون جنگل ميگذرد اما کاملا پاکوب و مشخص است. در ماسوله مينيبوسي گرفتيم دههزار تومان که ما را تا رشت رساند و دو نفر از دوستان رفتند دنبال بليط و ما هم رفتيم رستوران محرم که مريم و مبين پيشنهاد دادند که واقعا غذايش خوب بود. ساعت دو عصر بليط داشتيم و ساعت هفت و نيم منزل بوديم. تمام مسير اين پيادهروي پاکوب است و قابل تشخيص و در هر فصلي مسلما زيبايي خاص خودش را دارد، به اميد اجراي اين برنامه در بهار و زمستان
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۵ نظر:
همیشه از خوندن مطالب بلاگ شما لذت بردم با اونکه خیلی اهل سفر دست جمعی نیستم و بیشتر ترجیح میدم با تعداد کم اینور اونور برم ولی نحوه نگارش و تعریف شما از سفری که رفتید به نحوی هست که آدم رو به هوس میندازه ، امیدوارم همه مشکلات از جمله خونه حل بشه و همیشه برنامه سفرهاتون به راه باشه
فقط یک خواهش اگر میشه این آهنگ بلاگ تون رو حذف کنید برای یک برا دو بار شنیدن جالبه ولی به مدت زیاد و تکراری گوش دادن اعصاب خوردکن!!
سلام، اگه ممکنه آدرس وبلاگ بچه های قدیمی گروه کوه دانشگاه، هرچیش رو که می دونید برام بفرستید، می خوام لینکش رو توی وبلاگ گروه بذارم. ممنون
e-mail: maiak2004@yahoo.com
سلام دوست خوبم
خیلی وقت هست که کم پیدا شدین
از این مطلب آخر و تصاویرش خیلی لذت بردم
موفق باشی
سلام وبلاگ بسیار بسیار عالی دارین خوشحال شدم که با وبلاگتون اشنا شدم می خواستم منو راهنمایی کنین که نقشه مسیر ها رو از کجا میارین ممنون می شم.
salam man kheyli dost daram in gardesharo biyam age mishe mano rahnamayi konid ... star66u@gmail.com
ارسال یک نظر