دوشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۵

جزيره هنگام




برنامه هرمز در زندگي من بسيار تاثيرگذار بود،‌شنا در دريا براي اولين بار و ترس و خستگي و ... همه باعث شد که يک ماه از برنامه نگذشته بود از بابک خواستم اگر برنامه آبي ديگري داشتند و شرايط اجازه مي‌داد من هم باشم و شروع کردم به تمرين، هفته‌اي دوبار استخر، هر چند با دريا بسيار بسيار متفاوت است، اما راهي بود که در زندگي شهري براي آمادگي، به ذهن‌ام رسيد و فايده آن بيشتر اعتمادبه‌نفسي بود که به من داد. شبي بابک زنگ زد و برنامه هنگام را گفت و زمانش را و من بي‌معطلي گفتم هستم، گفتند با زمانش و مرخصي مشکلي نداري که خوشبختانه نداشتم و فکر مي‌کنم اگر هم مشکل داشتم، شرکت در چنين برنامه‌اي برايم مهم‌تر بود. هر چه نزديکتر مي‌شديم به اولين تعطيلي بهمن که قرار ما بود کم‌کم استرس‌ها داشت خود را نشان مي‌داد. استقامتي تمرين مي کردم و دوست داشتم زودتر تجربه کنم که با کوله بزرگ مي‌توان شنا کرد يا نه که در اولين تست هنگام ديدم نمي‌شود و فقط پادوچرخه مي‌توان کوله‌به‌دوش جلو رفت. با قطار تا بندر رفتيم و از آنجا به قشم و سپس هنگام. شنيدم اين قايق‌هاي روبازي که در اين مسير‌ها وجود دارد از هفتصد هزار تومان به بالا قيمت دارند و جديدا گرانتر شده‌اند چون موتورهايشان ژاپني‌ست و به واسطه تحريم ديگر موتور نو به ايران نمي‌فروشند و بايد از موتورهاي دست دوم استفاده کرد. حوالي سه عصر رسيديم هنگام قديم. هنگام جزيره‌ايست به وسعت تقريبي هرمز يا لارک که در جنوب غربي قشم واقع شده است و با نقشه‌هاي ماهواره‌اي مي‌توانيد تاسيسات و ساختمان‌ها و قسمت‌هايي که مسکوني‌ست را به‌راحتي مشاهده نماييد. سمت شرقي هنگام که در نقشه‌ها ديده بودم ساحل صخره‌اي نداشت اما سمت غربي در نقشه‌ها وضوح نداشت و نسبتا ديدي از آن نداشتيم. اين جزيره با آباديهاي كوچك خود جمعاً به وسعت حدود 50 كيلومترمربع داراي معادن نمك و خاك سرخ و سرب است. صيد ماهي از اشتغالات عمده ساكنان آن به شمار مي‌رود. جزيره هنگام در ادوار گذشته مانند ساير جزاير خليج فارس در تصرف و استيلا و نفوذ دول مختلف قرار داشت . هلنديها و پيش از آن عربها آن را آباد نگه داشتند . . . . ولي دولت انگليس مدت بيشتري در اين جزيره مستقر بود و تاسيسات نظامي مهمي را بنا كرد و در سال هزار و نهصد و چهار ميلادي خطوط تلگرافي از طرف انگليسيها در اين جزيره يه سوي بندر جاسك دائر شد. با ايجاد اين اقدامات انگليسيها در نظر داشتند توقف طولاني دراين جزيره به دست آورند. تا اينكه در سال 1934 ميلادي پس از استقرار نيروهاي نظامي ايران در جزيره هنگام انگليسها ناچاراً اين جزيره را تخليه كردند . نام پيشين اين جزيره بصورت هنجام و هنيام متداول بوده است. جزيره هنگام به شكل مخروط ناقص بوده كه به كرانه هاي جنوبي جزيره قشم، خليج ديرستان بسيار نزديك و در جنوب آن واقع شده و فاصله آن تا مركز استان بندرعباس حدود 43 ميل ( 80 كيلومتر ) و تا شهر قشم حدود 29 ميل،53 كيلومتر مي‌باشد. جزيره هنگام از نظر تقسيمات سياسي استان جزو شهرستان قشم و بعنوان يكي از دهستانهاي اين شهرستان به مركزيت روستاي هنگام جديد به شمار مي رود. اين جزيره داراي ارتفاعات پست آهكي است و بلندترين ارتفاعات آن عبارتند از: كوه فاكس با 106 متر و كوه نشونه با صد و سه متر، بزرگترين قطر آن از روستاي هنگام كهنه تا روستاي هنگام جديد 9 كيلومتر است. جزيره هنگام بين مختصات جغرافيايي 51و55 درجه تا 55 و 55 درجه طول شرقي ( ازنصف النهار گرينويچ ) و 36و 26 درجه تا 41 و 26 درجه عرض شمالي قرارگرفته است. آب و هواي جزيره هنگام گرم و مرطوب است و درجه حرارت هوا در تابستان بين 39 تا 43 درجه و در زمستان بين 20 تا 25 درجه سانتيگراد در نوسان مي‌باشد. كشاورزي به علت كمبود آب در اين جزيره بعنوان يك فعاليت اقتصادي محسوب نمي شود و تنها بجز چند درخت خرما فعاليتي از كشاورزي ديده نمي شود بعلت فقدان مرتع و چراگاه دامپروري دراين جزيره رونق و اعتباري ندارد. و تنها نگهداري چندين رأس بز و گوسفند فعاليت دامپروري را شكل مي دهد تنها فعاليت اقتصادي در جزيره هنگام كه اكثر اهالي به آن مشغولند صيادي ميباشد . صيد عمده در منطقه را ماهيهاي هوور، شير و سنگسر تشكيل مي دهند، كل صيد ساليانه در منطقه بطور تقريب 550 تن است جمعيت اين جزيره در سال 1366 بالغ بر 419 نفر بوده كه در روستاي هنگام كهنه ، هنگام جديد و قيل (غيل) پراكنده اند. اماكن عمومي اين جزيره عبارتند از : دفتر جهاد سازندگي، دبستان، دفتر پست و تلگراف و تلفن، پست برق، اسكله و درمانگاه. ارتباط داخلي جزيره توسط راههاي شوسه بين روستاهاي شمالي و جنوبي جزيره برقرار است آب مشروب اهالي از آب باران كه در آب انبارها نگهداري مي‌شود همراه چندين حلقه آب شيرين تامين مي‌گردد. از نقاط ديدني جزيره تاسيسات بندري انگليسي ها مي باشد و همچنين صيد شكار كوسه در اطراف جزيره يكي از ديدنيها به شمار مي رود . دوستي که نزديکي هنگام غواصي کرده بود از غارهاي زير آب بسيار تعريف مي‌کرد. از سوسمار خاردم جزيره شنيده بودم، خزنده‌اي که فکر مي‌کنم خاص هنگام است، اما متاسفانه ما نديديم، فقط اينکه بي‌خطر است و گياه و حشره مي‌خورد، اگر شانس داشتيد و ديديد با اين جانور بيچاره کاري نداشته باشيد. يکي از دغدغه‌هاي ما کوسه بود، وقتي شکار کوسه و فروختن باله‌هاي آن يکي از مشاغل جزيره‌نشينان است، ترس از کوسه بي‌مورد نمي‌نمايد. تمام مدتي که بيشتر با ترگل و مارال در آب بوديم ترس از کوسه و سفره‌ماهي و طوطيا همراهمان بود و بعد از برنامه فرصتي شد و جستجويي در اينترنت که نشان مي‌داد آخرين انسان خورده شده توسط کوسه در ساحل ايران سال هزار و نهصد و هشتاد و پنج بوده و وجود کوسه سفيد در آب‌هاي خليج فارس بسيار بسيار نادر ذکر شده است. کوسه‌هاي سواحل جنوب که ما در اين برنامه دوتايشان را ديديم کاملا بي‌خطر هستند. اما سفره‌ماهي و طوطيا را احتياط کنيد. طوطيا که در هر حفره‌اي وجود دارد و اگر سنگ‌هاي کناره را بي‌احتياط بگيريد حتما با خارهايشان که وسيله دفاعي‌شان هست مواجه مي‌شويد. سفره‌ماهي هم بيشتر رنگ خاکش را ما ديديم و اينقدر آب هنگام زلال است که با اندکي دقت حرکتشان را مي‌بينيد، به‌هرحال من آنجا به صحبت پدرم پي بردم که تا با جانوري کار نداشته باشي، آنها با ما کاري ندارند. از هنگام قديم شروع کرديم و مسير شرقي را به سمت بالاي جزيره و هنگام جديد شروع کرديم به پيمايش. هوا که تاريک شد، آتشي بر پا نموديم و آواز‌هاي کاظم و تخمه و کنار ساحل و گاها صداي قايق‌ها. به‌خاطرماهيت خاص برنامه، سعي بر برداشتن کمترين وسيله بود و دماي پيش‌بيني هنگام چهارده تا شانزده درجه بود و من بسيار ساده‌انگارانه فکر مي‌کردم دماي مناسبيست که بي‌پوشش هم مي‌شود خوابيد. سرپرست بابک هم که پيشنهاد داده بود دنبال هم‌اغوشي باشد و هر دو نفر يک کيسه‌خواب بياوريد. من و ترگل با هم بوديم، اما جاي کيسه خواب يک کيسه بيواک همراه داشتيم. اول دوتايي آنرا انداختيم رويمان، بعد از يکساعتي که ديدم نمي توان بخوابم پا شدم يواشکي که ترگل بيدار نشود رفتم کنار آتش و نيم‌دايره‌اي در نزديک‌ترين حالت به آتش خوابيدم و ترگل بعد از چندباري که بيدار شده بود و مرا نديده بود، بالاخره مرا کنار آتش، پيدا کرد. اما بعد از دوساعتي ديديم هنوز سرد است و تصميم گرفتيم دوتايي برويم تو کيسه بيواک و اين راه جواب داد، فقط اينکه حتما بايد يکي به پهلو مي‌خوابيد که ديگري راحت بخوابد و چون من ديکتاتورترم، طفلک ترگل دايم به پهلو بود. کلا همگروهي من و ترگل خيلي به نفع من است، چون بيشتر وسايل ناخوداگاه تو کوله ترگل مي‌رود، همه کارهاي تقسيم غذا و به فکر ديگران بودن به‌عهده ترگل مي‌افتد و لذت اين دو برنامه آبي، بدون ترگل و مارال اصلا تا به‌اين اندازه امکان نداشت. بيشتر دوستان وب‌لاگ نويس مواردي را در وبلاگشان مي نويسند که شايد چهره به چهره قادر به گفتن آن نباشند و اينک من: شب دوم،‌چون ديروقت از آب آمده بوديم بيرون و من بيشتر به دوزيستان مي‌خورم و يکدفعه دماي بدنم افت مي‌کند، دندانهايم همين‌طور به‌هم مي‌خورد، ‌اين‌قدر که حاظر نشدم لباس عوض کنم و ترجيح دادم زودتر چوب جمع کنم که آتشي بر پا شود و زودتر گرم شويم. لباس‌ها کنار آتش خشک شد و شب من و ترگل اين‌قدر نزديک آتش خوابيديم که جرقه‌هاي آتش چندين جاي کيسه‌بيواک و پلارم را سوراخ کرد و اگر کلاه پشمي‌ام سرم نبود الان جاي چندين جرقه ‌آتش الان بر صورتم بود. مارال مهربان لباس گرم بابک را به من و ترگل داد که کمتر سردمان شود. صبح که مي‌خواستيم وسايل را جمع کنيم، آب‌بندي و عجله باعث شد که ما از لباس بابک يادمان برود و بچه‌هايي که برنامه‌هاي کوه مي‌روند مي‌دانند اين موضوع چه‌اندازه خجالت‌آور است که وسيله فرد ديگري را موقع نياز استفاده کني و بعد يادت برود پس‌بدهي و تشکر کني، بابک که لباسش را از کنار آتش برداشت که حدس مي‌زنم آن هم چند جايش سوراخ شده باشد، من تازه متوجه اهمال‌کاريم شدم و از ترس سرپرست هيچ‌چي نگفتم و يواشکي به مارال گفتم که چه اشتباهي کرده‌ام به‌جاي سرپرست از بانويش عذرخواهي کردم و هنوزم اميدوارم که بابک اين مطالب را نخواند. آب هنگام براي شنا عاليست، اصلا لازم نيست از کناره‌ها فاصله بگيريد،‌ آب آنقدر شفاف است که سرتان را که زير مي‌بريد کلي ماهي مي بينيد، يک مقدار که فاصله بگيريد قطعا لاک‌پشت هم خواهيد ديد که از بهمن براي تخم‌ريزي به سواحل شني هنگام و قشم مي‌آيند. خانواده‌هايي را ديديم که گروه ما مثل اتوبوس جهانگردي مورچه‌خوار وسط شناي دلپذير و راحت‌شان در يک گوشه دنج ساحل امن، ناگه وارد فضاي فرحبخش‌شان ‌شد و آرامش‌شان را به هم زد، اما ما واقعا مسير ديگري نداشتيم و مجبور بوديم که از کنارشان بگذريم. سمت غربي هنگام به‌خصوص از روستاي قيل تا هنگام قديم بسيار بسيار زيباست و ساحل صخره‌اي دارد و صدف‌هايي که در سواحل ديگر نمي‌توان پيدا کرد. درياي جنوب را بسيار دوست دارم، دلفين‌ها،‌ لاک‌پشت‌هاي بزرگ و آن همه که در آن دريا وجود دارد برگشت را بسيار سخت مي‌نمايد. عکس‌ها توسط دوست عزيز علي‌بابا گرفته شده است

۴ نظر:

Unknown گفت...

salam.
ba safarnamatun mano bordin be faza.
moddatie hich jaei naraftam va dadare khunam paein umadeh. mamnun az hosalatun baraye neveshtane jozeiat

ناشناس گفت...

salam khaste nabashin
man mikhastam az safar namatoon este fade konam v be anja safar konam lotfan jozeiati ke be dard mikhorad ra barayam email konid
motshakeram
razma_103@yahoo.com

ناشناس گفت...

سلام . عالی بود .منو بردی به بچگیام .
من 5 سال خارگ زندگی کردم . واقعا بهترین دوران زندگیم بود . با بهترین خاطرات .
چون دیگه نمیتونم اونجا برم تصمیم گرفتم این عید رو با دوستام برم هنگام . اگه لطف کنی تو ایمیل بهم بگی شرایطی مثل جا و مکان و هزینه و ... اونجا چطوره ممنونت میشم . امیدوارم کلی اونجا حال کنم و خاطراتم زنده بشن و لذت ببرم . مرسی
parvane_pirooz@yahoo.com

کیان گفت...

سلام دوست عزیز
اگر به سفر علاقه مند هستید به وبلاگ گروه ما که یه گروه عام المنفعه هست و هر چند وقت یکبار تورهایی را می گذارد سری بزنید.