اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
آویسا به معنای آب پاک و تمیز و "ردگون" نام مادر داریوش اول میباشد
درباره من
- avisa
- I wish one day I live in a small village near Damavand, far from city, so far that i couldn't think about coming back here.
سايت‌هاي مفيد
- شركت نونهاد قومس
- نستوه
- خانه كتابدار كودك و نوجوان
- كتابك
- محسن ظريفيان
- كتابخانه كودكان
- كودك متعادل- استاد محمود سلطاني
- آموزشگاه موسيقي پارس
- آموزش ابتدايي
- childrenslibrary
- كتاب كودك
- Crafts
- جهانگردي و خاطرات سفر
- سفريعني زندگي
- ترانه و آواز براي كودكان
- سانازسانيا
- آشپزخانه مانلي
- آشپزخانه
- مطبخ خاله خانم
- آشپزي و شيريني پزي خاله توران
- babyTV
- كودك شيرين من
- گالري عكس هاي آويسا
- كلوپ عكس ايران
- چيليك
- كتاب هاي صوتي
- مجله سنجاقك
- کويرهاي ايران
- شوراي کتاب کودک
- ني ني به به
- بريم بازي
دوستان آويسا
- رضاي نادره
- منتظر بهار
- عسل عمه
- آرين و ماماني
- روزهاي به هم ريخته
- دخترك در اخترك
- رايان
- بازي - نشاط امروز - آرامش فردا
- مرغ دريايي
- جاودانگي عسل
- من و راشا تمشكي
- بانوي مهر
- ارديبهشت
- پياده رو
- روزهاي من و عزيزانم
- پويان
- يك عاشقانه آرام
- صبا كوچولو
- سفرهاي مژگان
- زرافه خوش لباس
- نيكي
- آزاده
- فتووبلاگ آبادان
- آشپزخانه ماري
- انجمن کوهنوردي پلي تکنيک
- بزرگترين برج ساز
- بهار خانوم
- جويبار
- حرفهاي ناتمام…
- خانه ام ابريست
- خاک خوب
- دانيال رفيعي
- دوچرخه سواري براي صلح
- روجا
- روحتکاني
- شازده کوچولو
- شهر قصه
- طعم به يادماندني
- عرفان نگار
- عكس هاي هومن
- قمرالملوک
- كوه نوشت
- ليلا عزيزي
- لیلی
- مارتيا
- محسن
- محمد تاجران
- محمد والي نژاد
- مهاجرت نامه
- نفس باد صبا
- نيلوفر
- هواي نوشتن
- هومن
- يادداشت هاي يك سرباز معلم جنوبي
- چرخ به چرخ
- کلاهه
- کليمانجارو
- کيان کوثري
- گروه کوهنوردي نمونه
- زندگي و پرحرفي هاي من
۷ نظر:
عزیز دلم،اون آقای آثار باستانی رو ببوس.
آخی ای کاش من می شناختم. ان شاءالله یه مهد خیلی خوب پیدا می کنید.
خوشگل خان رو ببوسید.
آویسا جون من هم مشکل تورو داشتم. چند وقتیه دارم میگردم دنبال یک مهد کودک بهتر. رایان مهد کودک فعلیشو دوست داره و مبین میگه تو رایان رو اذیت میکنی با عوض کردن مهد کودکش. چه کنم که 1000 تا دلیل دارم که این خوب نیست و باید یه جای دیگه بره و باباییش میگه هر 999 تا از این دلایل تخیلات مادرانه است!! در هر صورت امروز از یک مهد کودک که آخر آرزوم بود یک روزی جا باز بشه و رایان رو ثبت نام کنند زنگ زدن و گفتن براش جا دارن. البته هنوز یه سری کار اداری داره که شاید چند ماه طول بکشه ولی من دارم از ذوق میمیرم. ایشالا تو هم یک مهد کودک خوب پیدا کنی که آرتانو با خیال راحت بسپری دستشون. راستی پرستار چی شد؟
وای که پیدا کردن مهد خوب چقدر برای مامان ها سخته و نمی دونم چرا اینقدر باباها همه چی رو اینقدر آسون می گیرند. از صیمیم قلب امیدوارم یه مهد عالی واسه آرتان پیدا کنی.
روی گلش رو می بوسم.
این مهد کودکه خیلی نزدیک خونه است ولی 2 سالی باید تو لیست انتظار باشی. هم اینکه جاشون بزرگه خیلی و سالن غذاخوری و یک سالن خیلی بزرگ برای بازی داخل ساختمون دارن و هم اینکه برنامه های متنوعی دارن. مثلا هر ماه مخصوص یک رنگ، یک میوه و یک رفتاره. مثلا توی ماه سیب هر روز یه غذا که توش سیب داره بهشون میدن و یا اینکه میبرنشون باغ سیب ببینن یا اگه امکانش باشه اون میوه رو خودشون تو باغچه میکارن یا گلدونشو میخرن. دیگه اینکه هر پدر و مادر دو بار باید در سال داوطلب اجرای یک فعالیت واسه بچه ها بشن. من اولین بار با استاد مبین و بقیه بچه های آزمایشگاهشون رفتم اونجا. نوبت استاد مبین بود و اون هم پروفسور استخوان بود. اول که چند سری استخوان بدن گذاشت جاهای مختلف مهد که بچه ها برن پیدا کنن بعد هم دونفر خوابیدن رو زمین با گچ دورشون خط کشیدن و بعد استخوانها رو مثل پازل چیدن رو طرح بدن انسان. خوب من خودم تازه اونروز جا و شکل هر استخوان رو یاد گرفتم و به نظرم خیلی خوبه این نوع فعالیتها توی مهد کودک. در کل میدونم هیچ مهدکودکی خونه نمیشه و هیچ مربی مامان نمیشه با این حال مطمئنم که مهد رفتن مزیتهاش قابل مقایسه با معایبش نیست.البته من هنوز نتونستم اونجا ثبت نامش کنم. شهریش 1100 دلاره در ماه و ما واسه کمک هزینه مهد اپلای کردیم تا کارای اداریش انجام بشه امیدوارم هنوز جا داشته باشن. امیدوارم زود زود واسه آرتان یه مهد خوب پیدا کنی.
چه فراخوان خوبی کردی. حتما بهت کمک می کنه مهد خوبی پیدا کنی...
راستی خوش به حالت انقدر کتاب می خونی.
آخ جون. خداکنه یکی پیدا بشه و راهنمایی کنه. منم به شدت استقبال می‌کنم :)
ارسال یک نظر