چهارشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۹

آرتانم به بزرگواريت افتخار مي كنم

چند روز پيش خانمي كه آمده بودند منزل ما تا در نظافت خانه به من كمك كنند، دوش حمام را شكسته بودند و من نمي دانستم، باباي آرتان كه از اداره آمد تا رفت حمام و دوش شكسته را ديد، بسيار عصباني گفت كي اين دوش را شكسته؟ چرا شكسته؟ منم كه اطلاع نداشتم، گفتم نمي دانم، آرتان كه ديد باباش عصبانيه، پريد جلوي در حمام و با كلام نازنينش گفت : بابا ببخشيد، من شكستم، ببخشيد من رفته بودم آب بازي كنم شكست، ببخشيد... من و ياشار يخ بسته بوديم، از حيرت چند لحظه اي چيزي نتوانستم بگويم و كم كم متوجه شدم كه چقدر خجالت كشيده ام از پسرك 2 سال و سه ماهه ام كه براي آنكه شاهد جنجال ديگري بين من و پدرش نباشه، همه چيز را خود به گردن گرفته است و باز متوجه شدم كه واضح تر از اين نمي توانست اعلام كند كه رفتار من و ياشار تا همين جا، چه اندازه روحش را آزرده كرده است كه حاضر نيست ديگر باره شاهد باشد و ... بسيار چيزهاي ديگر كه آموختم
· مي دانم كه نبايد اجازه دهم اينگونه رفتار كردن مرامش گردد و گناه ديگري را به گردن بگيرد، ديروز بغلش كردم و گفتم مامان مرسي كه آنروز در نقش حامي من، مسئوليت دوش شكسته را بر عهده گرفتي، كارت بسيار بزرگانه بود، اما مامان جون يادت باشه كه هيچ چي به اندازه حقيقت و گفتن آن در زندگي مهم نيست.
· دوست ندارم در دراز مدت نقش حامي آرتان به قالب مظلوم تبديل شود.
· به آجي كوچيكه كه گفتم با آرتان اينگونه صحبت كردم، پرسيد به نظرت متوجه منظورت شد و من جواب دادم قطعا، بچه اي كه چنين دليرانه و سنجيده عمل مي كند مسلم آنكه متوجه خيلي از ريزه كاري هاييست كه ما آدم بزرگ ها توان ديدنش را نداريم.

۱۴ نظر:

مژگان گفت...

بچه‌هاي اين دوره و زمانه و سطح دركشون، آدم را خيلي متعجب مي‌كنه. حالا هر كدومشون به نوعي!!!
راجع به اون مسأله هم كه خودت بهش اشاره كردي (احساس گناه و مظلوم ماندن)به نظرم بايد حتماً حواست بهش باشه

مريم-مامان آوا گفت...

فكر مي كنم بايد جلوي چنين بچه تيزي بيشتر از اينها حواستون جمع باشه

لیلا مامان پویان گفت...

راست می گویی آویسا جان باید حواسمان را بیشتر جمع کنیم برای ما هم بارها پیش آمده تا صدایمان کمی از حالت معمول بالاتر رفته پویان سریع به دنبال راه حلی برای پایان دادن به قضیه پیدا می کند
روی ماه آرتان را ببوس با این منش بزرگوارانه اش...

لیلا مامان پویان گفت...

راستی با تو موافقم آرتان حتما حرفت را فهمیده...

leili araz گفت...

دارم فکر می کنم چطور مردی خواهد شد آرتان. مردی که برای حل مشکلات دیگران از روح و جانش مایه خواهد گذاشت...

ناشناس گفت...

وای این پسر محشره. فقط من نفهمیدم این که نوشتی نقش حامی او به مظلوم تبدیل بشه یعنی چی؟!

مامان نیکی گفت...

پسرت خیلی می فهمه آویسا جان. احسنت به این پسر گل.

نسرين گفت...

مطلب رو كه خواندم دوباره به سن آرتان مراجعه كردم ببينم درسته
واقعا دو سال و سه ماهه باشي و اينهمه بزرگ مرد
ببوسش

زرافه خوش لباس گفت...

بايد خيلي حواسمون رو جمع كنيم.
عرفان هم در مواردي خيلي مظلوم عمل مي كند و اين از فهم و بزرگواريش است. به خصوص در مورد بچه ها خيلي گذشت مي كند و اين گذشت بيش از اندازه منو نگران مي كنه. باهاش حرف ميزنم ولي بنظرم خصلت دروني باشه كه من وظيفه دارم راهنماييش كنم.

سارا گفت...

سلام آویسا مهد رضا اسمش مژده هست تو شهرک غرب بلوار دادمان نرسیده به یادگار کوچه میلاد سر میلاد پنجم
http://mojdehmojdeh.blogfa.com/

مامان آرمان گفت...

آویسا جون، این مطلب ات منو تکان داد...چقدر این بچه ها بی نظیرند و ...چی بگم پسر کوچولوی من هم چنین راهکارهایی دارد در موارد مشابه ...

کاشکی میشد در وبلاگ ات پیغام خصوصی هم گذاشت

مامان آرمان گفت...

راستی در مورد مهد آرمان پرسیده بودی...آرمان چهار سالی است اونجا میره...مربی تا مقطع سه سالگی اش دختر خیلی خوبی است...اسمش مریم هست بچه ها میگن مامان مریم...از سه سال به بعد اگر در مقطع دو زبانه ثبت نامش کنی مربیهای زبان اش هم خوبه...ولی گاهی مربی های بدی هم در اونجا پیدا میشه که بچه ها را آزرده میکنه...پسر من الان یه مربی داره (بعد از ظهرها که دیگه کلاس زبان نیست مربی اش عوض میشه)که به خاطر اون هر روز اصرار داره من زود برم دنبالش و بعد از ظهر نمونه مهد....فضای مهد خوبه...حیاطهای بزرگ...اتاقهای بزرگ...بهداشت و تغذیه هم نسبتا خوبه....ولی باید خودت ببینی...در ضمن من تعریف مهد مژده در شهرک غرب ...همچنین مهد سعادت آباد در خیابان سرو غربی (بین میدان کاج و میدان شهرداری) را خیلی شنیدم به خصوص مهد سعادت آباد...البته گویا شهریه مهر تا خرداد (9 ماه) را پیشاپیش در قالب دو سه چک می گیرند ولی از جنبه های دیگر تعریفش را شنیدم از مامانها...یکی از بچه های کلاس موسیقی آرمان هم اونجا میره...

مامان آرمان گفت...

راستش من به خاطر همین مربی که گفتم ترجیح می دادم که مهد آرمان را عوض کنم و ببرم مهد سعادت آباد ...ولی بنا به دلایلی نتونستم فعلاً....در ضمن این را هم بگم که مهد ایده ال در اینجا (ایران عزیز ما) پیدا نمیشه..نزدیک به ایده ال هم پیدا نمیشه ...ولی برای بچه بالای 2 سال باید رفت سراغ مهد....گزینه های دیگر بدتر هم هست(خواستی بیشتر صحبت میکنیم)...پیشنهاد میدم مهدکودک امید فردا (تقاطع خیابان سپهر با یادگار امام)، مهد کودک مژده (بلواردادمان)...و مهد کودک سعادت اباد را ببینی....باز اگر سوالی داشتی در خدمتم

بابا آمین گفت...

از این که به وبلاگ بابا مامانای مهد مژده اومدید خوشحالیم.
اگر بخوام مهد مژده رو در یک جمله تعریف کنم باید بگم مکانی هست که شخصیت کودک برایشان خیلی مهم هست و در این مکان پدر و مادر هم پای کودکشان رشد می کنند. و این مهم باعث شده که ماارتقاع دانش و اندیشه یمان را در باب استحکام و شادی خانواده مدیون این تفکر بزرگ حاکم در مهد مژده باشیم.
همیشه سالم و شاد باشید.

بابا آمین