يك هفته اي مسافرت بوديم و بعد مريضي هاي خانوادگي آرتان و مامان و باز آرتان و باز مامان و نهايتا آرتان همچنان ادامه دارد، اين وسط يك هفته هم پرستار آرتان نيامد و ياشار شده بود پرستار. اميدوار روزهاي شادتر هستيم و دوستدار دوستان و ني ني هايشان
یکشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
آویسا جان هیچ خبر داری 1 ماه و 2 روز بود که هیچ ننوشته بودی....اما با اینحال چشم پوشی می کنیم مشروط به اینکه قول بدهی بعد از این زود به زود از آرتان برامون بنویسی....امیدوارم بهتر و بهتر بشه
وای که مریضی بچه ها واقعا سخته امیدوارم دور مریضی ها هر چه زودتر تموم بشه
چقدر کار خوبی کردی از خودتون خبر دادی آویسا جان روی ماه آرتان عزیز را می بوسم.
هنوز هم طعم مسافرت قبلی و مسافرتنامه اش زیر زبان است. منتظرم برای شنیدن حرفهایتان.... امیدوارم زود بیایید....
روزهايي خوبتر بزودي از راه مي رسند ما رو هم بي خبر نزار
ارسال یک نظر