دوشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۹

سفرنامه روس – قسمت دوم

روز دوم، جمعه اول مرداد هشتاد و نه، با راهنمايي كيوان شاكري، ليدري كه ديدنش را به دوستان توصيه مي كنم رفتيم موزه آرميتاژ. آويسا به عنوان يك تور ليدر داخلي تا اين لحظه ليدر ايراني توانايي در خارجه نديده است، نه تنها نداشتن اطلاعات عمومي مناطقي كه تور برده مي شود براي تور ليدر گناه بزرگي است، دادن اطلاعات اشتباه گناهيست بس بزرگتر از آن.
كيوان شاكري استثنائيست كه ما در سنت پطرزبورگ ديديم، اگر برنامه ريزي هايتان با خودتان است باز هم توصيه مي كنم 10 دقيقه اي با كيوان، وقت براي چاي يا قهوه بگذاريد. ادعا نمي كنم آرميتاژ اولين يا دومين يا سومين موزه دنياست، اما اذعا مي كنم كه دلت نمي خواهد بيايي بيرون، واي چه نقاشي هايي، چه مجسمه هايي ... اين موزه در سال 1756 الي 1762 به قصد كاخ، توسط معماري با نام فرانچسكو ساخته شد؛ در زمان كاترين دوم يا بهتر بگوييم كاترين كبير با خريد 225 تابلو، كاخ فرمت موزه اي مي گيرد، گفته مي شود بالغ بر 3 ميليون اثر هنري سرمايه آرميتاژ است و با احتساب يك دقيقه روي هر اثر و به شرط 8 ساعت وقت گذاشتن در يك روز چندين سال بازديد از اين جهان زيباي هنر وقت مي برد، اما واقعيت اين است كه تنها 5 % از مجموعه براي بازديد عموم است.
راستي سنت پطرزبورگ تير و مرداد بسيار بارانيست، چتر يا پانچو هميشه همراهتان باشد. شب هاي آن هم بي نظير است، اگر كوچولويي نداريد كه نگران خوابش باشيد تا صبح در خيابان ها مخصوصا كنار رودخانه ها باشيد و خب باز شدن پل ها كه آنقدر زيباست كه ديدنش يكي از آرزوهاي من بود.
يكي ديگر از ديدني ها و بلكه شنيدني هايي كه با نام اين شهر به هم گره خورده است رقص باله درياچه قو است كه در اين شب هاي پر توريست هر شب اجرا مي شود. شبهاي سفيد سنت پطرزبورگ كه از 25 مي الي 17 جولاي و به تاريخ ما از 5 خرداد تا 27 تيرماه به دليل طولاني بودن روز، نام گرفته است زمانيست كه بيشترين توريست را راهي اين شهر مي كند.
شنبه 2 مرداد
صبح راهي پترهوف مي شويم، در ليست ديدني هاي روسيه حتما اين مجسمه هاي زرد پوشي كه كنار خليج فنلاند رقص زيباي فواره ها را پديد مي آورند ديده ايد، حتما تاكيد مي كنم حتما، قبل از ساعت 11 كنار مجسمه ها باشيد كه باز شدن فواره ها را به همراه سمفوني زيبايي كه شما را عملا به عالمي ديگر مي برد ببينيد. با شروع سمفوني فواره ها يكي يكي باز مي شوند. اين فواره ها بذون پمپ كار مي كنند. اگر از تاريخ اين كاخ و اشغال آن توسط آلمانها و چگونگي حفظ اين مجسمه ها بدانيد كه حظ تان چند برابر خواهد شد، ديدن كل كاخ لااقل نصف روز زمان مي برد. اين كاخ 29 كيلومتر با شهر فاصله دارد
عصر آزاد بوديم و از اقبال خوبمان اتفاقي شهر بازي نو و نسبتا تازه تاسيس سنت پطرزبورگ را كشف كرديم، ما به دنبال نمايش دلفين ها براي آرتان بوديم كه با در بسته مواجه شديم و متوجه شديم مه ساعت كاري آن تمام شده است، ايستگاه مترو krestovsky ostrov (مطمئن نيستم- اگر يادم آمد تصحيح مي كنم) كه پياده شده بوديم دقيقا روبه روي شهر بازي آمده بوديم بيرون و ديديم حالا كه آرتان دلفين نديد بهترين جايگزينش همين شهر بازيست. اين جزيره سنت پطرزبورگ نسبتا مرفه تر است و مردم را شادتر مي بيني و خانه لوكس تر و جالب اينكه كلي ورزشكار با موتور و اسكيت و دويدن و ... دوست داشتم رفاهشان را.

يكشنبه 3 مرداد
صبح به ديدن كاخ كاترين رفتيم. اتاق كهرباي اين كاخ در دنيا شهرت دارد و عكس گرفتن از آن ممنوع است. اين اتاق در زمان حمله آلمان ها كلا از بين رفته بود و سرنوشت كهرباهاي آن همچنان نامعلوم است. مرمت و بازسازي اين اتاق بيش از 10 سال طول كشيد و بالغ بر 6 تن كهربا مصرف شد.
و اما شب برنامه باز شدن پل ها و شب را بر روي رودخانه سپري كردن، دليلي كه ما را به اين شهر و كشور كشانده بود، ساعت 10 شب راه افتاديم و بعد از بازديد از چند بناي تاريخي در قايقي نشستيم در انتظار. آرتان خوابش برد و ما چشم به پل ها دوخته بوديم كه كي چراغ قرمزشان سبز مي شود به نشانه اجازه عبور كشتي ها، ساعت 1:10 شروع ميشود، 9 پل، بعضي ها از دو طرف و بعضي يكطرفه بنا بر عمق آب باز مي شوند و كشتي هاي تجاري پشت سر هم مسير را مي پيمايند، جزايري در اين مدت تا دوياره پل وصل شود ايزوله مي شوند و اگر در اين جزاير مانده باشيد بايد تا 5 صبح صبر كنيد.
ديدن عكس هاي اين سايت را توصيه مي كنم :
http://petersburgcity.com/city/photos/bird-s/index.phtml?page=16

۸ نظر:

مامان نیکی گفت...

به به! همیشه به سفر. پس شما رفتین دیدن کاخ کاترین بوی میکر.
باید خیلی سرد باشه که این جهانگیر شاه دولو به همین راحتی سن پطرزبورق رو بخشیده به این روسها:) (البته زهی خیال باطل! یا همون شطر در خواب بیند پنبه دانه ی خودمون!)

مامان نیکی گفت...

ببخشید از نم موجود در سواد:
شطر = شتر

نسرين گفت...

انقدر خوب مي نويسي كه يك آن خودم را در آنجا تصور كردم

جاودانگی(مامان اراز) گفت...

آویسا جون...دوست خوشنامم...می گم میذاشتی سال دیگه می نوشتی عزیزم.
نمی دونم چرا امروز خبیث شدم...
نخوندم خاطه رو بعدا میام می خونم
بوس برای آویسا و آرتان

لیلا مامان پویان گفت...

همیشه خواندن سفرنامه از نگاه آویسا را دوست دارم بسیار مشتاق سفر به سن پطرزبورگ شدم همیشه دیدن شهرهایی با اینهمه قدمت و تاریخ برایم جذابیت دارند.

مریم مامان آوا گفت...

همیشه به سفر ....کاش عکس هم میذاشتی

سارا گفت...

وای خیلی هیجان انگیز نوشتی. دلم میخواد :)

مامان آرمان گفت...

ممنون از سفر نامه ات...من هم خیلی دوست دارم بتونم روسیه و سن پترزبورگ را ببینم ...