آرتان 3 سال و يك ماهه بسيار عالي مستقل از من تصميم مي گيرد، موافقت هاي شيرينش و مخالفت هاي خشن ش، مرا متحير مي كند، مساله جيش و پوشك كاملا برطرف شده است، ديگر اجازه نمي دهد ما با او دستشويي برويم، خودش لباسش را در مي آورد و مي رود. يك ماه اول در مهد مژده مساله داشتيم كه آرتان حاضر نبود با كسي دسشويي برود براي پي پي، بعد سيستم بدنش را هماهنگ كرد كه صبح وقتي ما او را مي رسانديم با ما مي رفت دسشويي مهد و پي پي مي كرد و يكروز باخبر شديم كه قضيه برطرف شده است. از مهد مژده راضيم، مهد كوچكي هست كه همه مربي ها و بچه ها همديگر را مي شناسند و روي تك تك بچه ها تمركز دارند.
صرف فعل هاي آرتان خيلي نمكين است مثلا من ميميرمونش. به حيوانات بسيار علاقه مند است و هر از جند گاهي زنگ مي زند به عمو ميثم كه مثلا بچه مارها كه كوچولو هستند هم نيش دارند؟ بعضي وقت ها هم كلي گريه مي كند كه چرا شغالي كه من ديدم كوچيك بود، من دوست داشتم شغال بزرگ ببينم.
به آرتان مي گم آرتان اسباب باز ها را از توي هال جمع كردي اجازه داري كارتون ببيني، مي گه كارتون بذار، اسباب بازي هام را جمع مي كنم.
خيلي وقت ها عصبي مي شم كه به حرفم گوش نمي كنه و حتي لج مي كنه، اما خدا را شكر مي كنم كه بچه مطيع و سربه زيري نيست.
۲ نظر:
آویسای عزیز چه خوب که نوشتی خوشحالم که از مهد راضی هستید آرزو می کنم همیشه شاد باشید و برقرار...
به به آقا آرتان گل. چقدر تو سه سالگی پیشرفت کردی! امیدوارم نیکی هم مثل تو زرنگ و باهوش بشه عزیزم.
ارسال یک نظر