*آرتان هر چند تا چيز پشت سر هم را به اسم هوهو چي چي(قطار) مي شناسه، مثلا اگه دو نا اتوبوس پشت سر هم باشند ديگه اتوبوس نيستند و هوهوچي چي هستند، كار به اونجا رسيده كه فيل هاش رو پشت سر هم مي چينه و ميگه هوهوچي چي. فكر مي كنم علاقه به قطار به دليل شغل بابا تبديل به ژن و موروثي شده در خانواده ما.
**آرتان داره "بي بي انيشتن" كه بهش مي گه "بي بي اني ين" نگاه مي كنه، قطار كه رد مي شه بهش مي گه: آقا قطاري به بابا نصرالله(بابا بزرگ) بگو بياد اينجا، بعد چند لحظه مكث مي كنه و خودش مي گه: نمي ياد
***يك دفعه كه به من گفت مامان جون و ذوق من رو ديد ديگه ميگه مامان جون جون و امروز صبح مامان جون جون جون
**** صبح ها هنوز بيدار نشده ميره سراغ كامپيوتر كه بي بي انيشتن ببينه، بهش گفتم مامان عصر كه از اداره بياد كامپيوتر بيدار مي شه و با هم نگاه مي كنيم، رسيدم خونه، نشستيم با هم كارتون ديديم و بعد كامپيوتر رو خاموش كردم كه بريم بازي كنيم، بعد از يك مدت كه دوباره دلش بي بي انيشتن خواست بهم گفت "مامان از اداره اومد، بي بي انيشتن"، يعني خودت گفتي از اداره كه اومدي كارتون نگاه مي كنيم
**آرتان داره "بي بي انيشتن" كه بهش مي گه "بي بي اني ين" نگاه مي كنه، قطار كه رد مي شه بهش مي گه: آقا قطاري به بابا نصرالله(بابا بزرگ) بگو بياد اينجا، بعد چند لحظه مكث مي كنه و خودش مي گه: نمي ياد
***يك دفعه كه به من گفت مامان جون و ذوق من رو ديد ديگه ميگه مامان جون جون و امروز صبح مامان جون جون جون
**** صبح ها هنوز بيدار نشده ميره سراغ كامپيوتر كه بي بي انيشتن ببينه، بهش گفتم مامان عصر كه از اداره بياد كامپيوتر بيدار مي شه و با هم نگاه مي كنيم، رسيدم خونه، نشستيم با هم كارتون ديديم و بعد كامپيوتر رو خاموش كردم كه بريم بازي كنيم، بعد از يك مدت كه دوباره دلش بي بي انيشتن خواست بهم گفت "مامان از اداره اومد، بي بي انيشتن"، يعني خودت گفتي از اداره كه اومدي كارتون نگاه مي كنيم
۱ نظر:
خاله قشنگم
مامان مهري عقيده داره بامزگيهات به خالت رفته!!!!
اگه من مثل تو بودم كه واقعاً عجب چيزي گير عمو امين اومده؟؟؟
بوووسسسسسسس
ارسال یک نظر