قلعه دختر باکوحدود 70 پله دارد و بعد از هر 10 پله يک جايگاه وجود دارد که شخصي در آنجا توضيح ميدهد يا مسئول نگهداري از اشيا قديميست که اجازه عکاسي به شما نميدهند . کنار قلعه کاروانسرايي وجود دارد که در حال حاضر رستوران شده است و کنار آن آسيابي است که کلي سنگقبرهاي قديمي در حياط آن وجود دارد و قبرها مثل شهرهاي جنوبي ما با مجسمههاي سنگي شير و فيل و گراز تزيين شدهاند . روي تعدادي از قبرها به فارسي جملاتي نوشته شده بود .به سمت دروازه قديمي شهر باکو رفتيم که نمايندگي اجناس خارجي در آنجا وجود دارد. از هتل آبشرون نقل مکان کرديم به هتل نئون چون نوساز است و خيلي تميز. روبهروي اين هتل تا چشم کار ميکند درخت زيتون است متعلق به باغات "ظريفخانم" همسر حيدرعلياف . سيستم الکتريکي و برق باکو مثل تهران است ، موبايل هم ميگيرد ولي با هزينه بسيار زيادي که ما ترجيح ميداديم صحبت نکنيم . عصر روز جمعه رفتيم کنار ساحل. تعداد زياد بچههاي کوچک و زوجها در آب کاملا مشهود بود، خانمها مايو تنشان بود، قبل از ورود به دريا روسري مانندي که مثل دامن ميشد به کمرشان ميبستند قبل از ورود به آب و در همه مغازههاي کناردريا که مايو ميفروختند اين روسريمانندها هم فروخته ميشد .توي شهر باکو يکدانه موتور هم نديديم اما روي آب تا دلتان بخواهد موتور بود که بيشتر زوجها با سرعت بالا در دريا گشت مي زدند. شب رفتيم رستوراني و از غذاهاي محلي آنجا سفارش داديم ، رکسانا ميخواند، ياشار ميشناخت اما من اصلا خواننده هاي باکو را نميشناسم، بهغير از يکي از آنها که مدتي که ما آنجا بوديم کنسرت نداشت . روز شنبه با اينکه چندين سال گذشته اولين چيزي که سر ميز صبحانه در موردش صحبت کرديم واقعه تلخ 18 تير بود، تا ساعت 11 منتظر مانديم که جوانها بيدار شوند با هم بريم گشت دريايي اما وقتي بيدار شدند گفتند ترجيح ميدهند در شهر بگردند و من و ياشار همراه راهنما رفتيم براي گشت دريايي، عکس اين دختر خوردني را توي همان گشت گرفتم، قيمت سوارشدن به گشتي که نيم ساعت ميگشت 400 تومان بود، بعد رفتيم پاساژ خاقاني که من دوربين دوچشمي و قطبنما خريدم، قيمتها ارزان نبود، يعني بهتر از تهران نبود، اما چيزهايي که من از آنجا خريدم خيلي تا بهحال بهدردم خورده است
چهارشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۴
روز دوم و سوم در باکو
قلعه دختر باکوحدود 70 پله دارد و بعد از هر 10 پله يک جايگاه وجود دارد که شخصي در آنجا توضيح ميدهد يا مسئول نگهداري از اشيا قديميست که اجازه عکاسي به شما نميدهند . کنار قلعه کاروانسرايي وجود دارد که در حال حاضر رستوران شده است و کنار آن آسيابي است که کلي سنگقبرهاي قديمي در حياط آن وجود دارد و قبرها مثل شهرهاي جنوبي ما با مجسمههاي سنگي شير و فيل و گراز تزيين شدهاند . روي تعدادي از قبرها به فارسي جملاتي نوشته شده بود .به سمت دروازه قديمي شهر باکو رفتيم که نمايندگي اجناس خارجي در آنجا وجود دارد. از هتل آبشرون نقل مکان کرديم به هتل نئون چون نوساز است و خيلي تميز. روبهروي اين هتل تا چشم کار ميکند درخت زيتون است متعلق به باغات "ظريفخانم" همسر حيدرعلياف . سيستم الکتريکي و برق باکو مثل تهران است ، موبايل هم ميگيرد ولي با هزينه بسيار زيادي که ما ترجيح ميداديم صحبت نکنيم . عصر روز جمعه رفتيم کنار ساحل. تعداد زياد بچههاي کوچک و زوجها در آب کاملا مشهود بود، خانمها مايو تنشان بود، قبل از ورود به دريا روسري مانندي که مثل دامن ميشد به کمرشان ميبستند قبل از ورود به آب و در همه مغازههاي کناردريا که مايو ميفروختند اين روسريمانندها هم فروخته ميشد .توي شهر باکو يکدانه موتور هم نديديم اما روي آب تا دلتان بخواهد موتور بود که بيشتر زوجها با سرعت بالا در دريا گشت مي زدند. شب رفتيم رستوراني و از غذاهاي محلي آنجا سفارش داديم ، رکسانا ميخواند، ياشار ميشناخت اما من اصلا خواننده هاي باکو را نميشناسم، بهغير از يکي از آنها که مدتي که ما آنجا بوديم کنسرت نداشت . روز شنبه با اينکه چندين سال گذشته اولين چيزي که سر ميز صبحانه در موردش صحبت کرديم واقعه تلخ 18 تير بود، تا ساعت 11 منتظر مانديم که جوانها بيدار شوند با هم بريم گشت دريايي اما وقتي بيدار شدند گفتند ترجيح ميدهند در شهر بگردند و من و ياشار همراه راهنما رفتيم براي گشت دريايي، عکس اين دختر خوردني را توي همان گشت گرفتم، قيمت سوارشدن به گشتي که نيم ساعت ميگشت 400 تومان بود، بعد رفتيم پاساژ خاقاني که من دوربين دوچشمي و قطبنما خريدم، قيمتها ارزان نبود، يعني بهتر از تهران نبود، اما چيزهايي که من از آنجا خريدم خيلي تا بهحال بهدردم خورده است
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر