چهارشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۵

گزارش چهار روزه تور استان فارس



اين گزارش را امروز که داشتم فايل‌هاي کامپيوترم را مرتب مي‌کردم پيدا کردم، فکر کنم زحمت گزارش‌نوشتن را آقاي نجفيان عزيز بر عهده داشتند و با اجازشون من مطالب رو اينجا مي‌گذارم، انشاالله که مفيد واقع گردد
- منطقه حفاظت شده بهرام گور
- دریاچه های بختگان و طشک
- انارستانهای ارسنجان
- سی سخت و دامنه های دنا
هدف از انجام تور
دیدار و آشنایی با گورخر ایرانی
دیدن پرندگان مهاجر و بومی
آشنا شدن با منطقه ارسنجان و قطب مهم جذب توریست
آشنایی با منطقه زاگرس و دامنه های دنا و پرندگان و پوشش گیاهی آن
نوع تور: آموزشی-اکوتوریستی
مسئول برگزاری تور :شرکت متخصصین طبیعت گردی اکوتور ایران
استاد راهنما: آقای مهندس هومن جوکار
راهنمای تور : خانم افسانه احسانی
زمان تور: سه شنبه 3/8/84 لغایت 6/8/84 به مدت چهار روز و سه شب
محل های برگزاری تور آموزشی: روستای قطرویه و پاسگاههای محیط بانی آن ،کنار دریاچه طشک و بختگان، ارسنجان و سی سخت کلاً در استان فارس
وسیله نقلیه : اتوبوس
راننده: آقای قشقایی

مقدمه:شاید اگر بی مقدمه برای کسی بگویی که چهار روزه حدود 3000 کیلومتر با اتوبوس طی طریق کرده ای تا گور خر ایرانی را که بی شباهت به الاغ؟! عزیز هم نیست، با چند پرنده ، گیاه و دریاچه آب شور و تعدادی کوه ببینی در ته دل به تو بخندد و
غافل از آنکه عشق همیشه میان بر میزند و راههای را کوتاه و مشکلات را آسان می کند و با این نیت بهترین و ساده ترین راهنما را در گرفتن فالی از حافظ یافتم که چنین آمد
دلم جز مهر مهرویان طریــــقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این بهتر نمی گیرد. منظور آقای مهندس جوکار است؟
خدارا رحمی ، ای منعم !که درویش سر کویت
در دیــگر نـــمی دانــد، ره دیــگر نمی گــیرد
سر و چشمی چنین دلکش، تو گویی چشم از او برگیر؟
برو،کاین وعظ بی بی معنی مرا در سر نمیگیرد
سخن در احتیــاج ما و اســتغنای معشـوق است
چه افسون می کنی ای دل چو در دلبر نمیگیرد؟
خدا را ، ای نصیحت گو! حدیث خط ساغر گو
که نقشی در خیال ما از این خوشـــتر نمی گیرد
از آن رو پاکـــبازان را صـفاها با می لعل اســت
که غیر از راستی نقشی در این جوهر نمی گیرد
من این دلــق ملمــع را بخواهم ســوختن روزی
که پیــر می فروشــانش به جامی بر نمی گیرد
گزارش سفر
از ساعت 5 تا 6 صبح روز سه شنبه 3/8/84 دوستان و همراهان سفر 4 روزه به استان فارس با کوله بارهایی نسبتاً سنگین کم کم ظاهر می شوند و مجدداً نبش خیابان جم (در خیابان شهید مطهری ) با گپ دوستانه طبیعت دوستان و مسئولین اکوتور ایران، حال و هوایی دیگر به خود می گیرد
میهمانان جدیدی که همسفرمان خواهد بود معرفی می شوند.ساعت 6:10 بامداد ،با 10 دقیقه تأخیر ، به خاطر یکی دو نفر از دوستان ، اتوبوس پس از ولوله و شور و حال به رانندگی آقای قشقایی حرکت می کند و خیلی سریع تهران خواب آلود و خلوت را پشت سر می گذارد و راهی قم میشود.گزارش مراحل مختلف سفر به شرح زیر طبقه بندی و ارائه می گردد
مشخصات کلی منطقه حفاظت شده بهرام گور
گزارش بازدید از منطقه حفاظت شده بهرام گور
مشخصات و اطلاعات کلی در مورد گورخر ایرانی
عوامل تهدید کننده پستانداران و گورخر
گزارش بازدید از منطقه حفاظت شده دریاچه های طشک و بختگان
گزارش بازدید از شهر ارسنجان و یکی از انارستان ها و جاذبه های گردشگری
گزارش بازدید از سی سخت و دامنه های قله دنا
گزارش گذران اوقات در داخل اتوبوس و هنگام طی طریق شامل
مشخصات کلی منطقه حفاظت شده بهرام گور
-منطقه بهرام گور در شرق شهرستان نی ریز در مرز استان فارس و کرمان واقع شده است.قسمت کوچکی از شرق منطقه در استان کرمان و بخش محدودی از شمال آن نیز در استان یزد قرار دارد
در مورد منطقه حفاظت شده بهرام گور اجمالاً می توان گفت
در سال 1347 به صورت منطقه آزاد اداره می شده است
-در سال 1351 تحت عنوان منطقه حفاظت شده بهرام گور زیر پوشش و کنترل اداره کل محیط زیست فارس درآمده است
-به سبب وجود قلعه ای به نام بهرام گور در روستای بزرگ قطرویه که در مجاورت پاسگاه محیط بانی است منطقه حفاظت شده بهرام گور نامیده شده است
-با وجود آنکه منطقه حفاظت شده بهرام گور دارای بسیاری از ویژگی های استپی است، ولی منطقه ای نیمه بیابانی به شمار می رود چون هوای منطقه در ارتفاعات معتدل ولی در دشتها به شکل گرم کویری احساس می شود. بارشها غالباً در فصل پاییز و زمستان و اوایل بهار صورت می گیرد و میزان آن بین 50 تا 250 میلی متر متغیر است در بخش شرقی میزان بارندگی بیشتر از سایر مناطق است .حداکثر درجه حرارت در گرمترین ماه سال 37 درجه سانتیگراد و حداقل به 7- درجه سانتیگراد می رسد
موقعیت جغرافیایی
- طول جغرافیایی بین 54 درجه و 25 دقیقه تا 55 درجه و 16 دقیقه واقع است.
- عرض جغرافیایی بین 27 درجه و 37 دقیقه و 30 ثانیه تا 29 درجه و 45 دقیقه واقع است.
- وسعت منطقه 408000 هکتار و حداقل ارتفاع آن از سطح دریا1588 متر است.
- منطقه سه رشته کوه مهم دارد
رشته کوههای که سفید که شمالی – جنوبی است و بلندترین قله آن 2787 متر است.
رشته کوههای زیارت که شرقی-غربی است.
رشته کوه سرخ که داخل محدوده امن بهرام گور واقع شده و از چشمه خنج شروع و تا چشمه عین الجلال ادامه دارد و بلندترین ارتفاع آن 2250 متر است
موقعیت ژئومورفولوژی
منطقه بهرام گور بخشی از رشته کوه رانده شده زاگرس است، زمینهای آن رسوبی است و
می توان منطقه را جزء کوچکی از ژئوسنکلینال (بزرگ ناودیس) که باعث پیدایش سلسله جبال زاگرس شده است ، دانست.بافت خاکهای موجود در منطقه از نوع شنی، شنی-رسی و سیلتی است
منابع آب
در منطقه حفاظت شده بهرام گور منابع آبی مناسبی به صورت چشمه ، چاه و قنات وجود دارد، که با پراکنش نسبتاً خوبی در سطح منطقه توزیع شده اند.اما آب آنها کم است و با توجهبه میزانکم بارندگی تعدادی از چشمه ها در تابستان و پاییز خشک می شوند .مهمترین چشمه های این منطقه عبارتند از
چشمه عین الجلال،چشمه شور،چشمه سفید،چشمه انجیر،چشمه گل هریگون،چشمه گدارکرسفید،چشمه گلومعدن،چشمه کلیکی،چشمه شهبازی ،چشمه کته،چشمه انجیر سوزه،چشمه انجیر سوخته،چشمه دغل،چشمه شوره،چشمه تنگو،چشمه لوش،چشمه لیسو،چشمه چکه، چشمه کل چشمه ، چشمه زرد،چشمه بیدو،چشمه دغل و غوری،چشمه چاه نبه غوریو چشمه گاوی
- علاوه بر چشمه های مورد اشاره به همت اداره حفاظت محیط زیست نی ریز و محیط بانان پر تلاش منطقه بهرام گور، افزایش چشمگیری در تعداد آبشخورهای منطقه امن صورت گرفته است از جمله 4 دستگاه تلمبه بادی بر روی چهار حلقه از چاه های منطقه نصب شده ضمن آنکه تعدادی آبشخور احداث گردیده که آب آنها به صورت هفتگی به وسیله تانکر تأمین می شود
پوشش گیاهی
- به علت چرای سنگین دام از زمانهای قدیم در اکثر نقاط مرتع به مفهوم واقعی نداریم چون خاک در معرض فرسایش شدید قرار گرفته است - از 408000 هکتار مساحت منطقه بیشتر آن مرتع و حدود 22000 هکتار آن را جنگلهای پراکنده در مناطق مختلف تشکیل می دهد
- با توجهبه وسعت منطقه و تغییرات ارتفاع از 1588 متر (کفه قطرویه) تا 2787 متر (کوه علی دادی) و شرایط آب و هوایی مختلف و تغییرات اقلیمی و توپوگرافی (شیب،ارتفاع،جهت) و نوع خاک تیپهای مختلف گیاهی در منطقه وجود دارد که هم آنها عبارتند از
تیپ جنگلی
در این منطقه درختان جنگلی حدود 5/8% را اشغال کرده اندکه اغلب در دامنه کوههای زیارت ،کوه سفید،کوه بشنه، کوه سرخ،کوه گلو معدن،کوه علی دادی و کوه چشمه انجیر واقع شده اند
اراضی تحت پوشش کوهستانی و جنگلی،دارای دو اشکوب است که اشکوب بالایی را بنه و اشکب زیرین را اغلب بادام،کیکم و تنکرس تشکیل می دهد
به مساحت 45000 هکتار در قسمت غربی منطقه کوههای لاسیون و کفه عین الجلال وجود دارد
به مساحت 35000 هکتار، دامنه های غربی کوه سرخ و دامنه های شمالی کوه سفید وجود دارد
به مساحت 120000 هکتار، شمال و شمال غربی روستای غوری و چشمه انجیر تا دامنه های کوه سرخ وجود دارد
به مساحت 15000 هکتار. در حوالی کوه علی دادی و چشمه معدن وجود دارد
ضمناً میزان 5500 هکتار در طرفین جاده قطرویه –سیرجان لخت و فاقد پوشش بوده و به صورت دق (نمکزار)می باشد که در حدود 2/1 درصد کل منطقه را در برمی گیرد
گزارش بازدید از منطقه حفاظت شده بهرام گور
ضمن هماهنگی های به عمل آمده قبلی ،نظیر گرفتن نامه از سازمان حفاظت محیط زیست تهران و هماهنگی های تلفنی توسط آقای مهندس جوکار ساعت حدود 23 وارد پاسگاه محیط بانی قطرویه در استان فارس نزدیک نی ریز شده و مورد استقبال گرم آقای حسینی مسئول پاسگاه و همکارانشان قرار گرفته به طوری ک حتی جای خود و محیط بانان را در اختیار اعضاء گروه گذاشته و خود به یک اتاق قناعت کردند. بعد از صرف شام تعدادی از دوستان در کیسه خواب و در فضای باز خوابیدند و تعدادی هم در اتاقها
ساعت 6 تا 8 صبح روز 4/8/84 بعد از دیدن طلوع زیبای خورشید و انجام نرمش صبحگاهی و صرف صبحانه با یک ماشین نیسان پاترول و یک ماشین روباز میتسوبیشی عازم منطقه امن گور ایرانی نزدیک به پاسگاه محیط بانی ده وزیر شدیم. بعد از عبور از یک جاده شوسه و کنارکوه سرخ و دیدن تعداد زیادی تیهو ، کبک و توضیحات مفصل آقای مهندس جوکار در هر مرحله از فاصله حدود یک تا 2 کیلومتری نائل به دیدار گور ایرانی این گونه منحصر به فرد حاظت شده ایران شدیم
بعد از بازدید از پاسگاه محیط بانی ده وزیر و محوطه اطراف آن و آشنا شدن بیشتر با سختی های کار محیط بانان شریف به سرپرستی آقای مهندس جوکار و در سکوت و آرامش ، در حالی که همه مراقب بودند که در حفاظت از محیط زیست غفلت نکنند عازم چشمه شور و قنات شدیم تا ضمن دیدن آبشخور حیات وحش با گونه های مختلف پرندگان منطقه آشنا شویم
ساعت 13 مجدداً عازم پاسگاه محیط بانی قطرویه شدیم و پس از صرف ناهار (کباب کوبیده سفاش داده شده) ساعت 14 با تقدیر و تشکر از محیط بانان عازم طشک و بختگان شدیم
مشخصات و اطلاعات کلی در مورد گور
گورخر ایرانی Persian wild ass(Onager)
(منبع: راهنمای صحرایی پستانداران ایران تألیف آقای مهندس هوشنگ ضیایی)
از راسته فردسمان است
-حیونات راسته فردسمان جثه بزرگی داشته و فاقد شاخ هستند. در این راسته وزن بدن روی یک یا سه انگشت قراردارد.دندانهای نیش، چنانچه وجود داشته باشد،بسیار کوچکند.این حیوانات علفخوارند و معده آنها ساده یعنی یک قسمتی است
-راسته فردسمان در ایران یک خانواده دارد.خانواده اسب و الاغ افراد این خانواده جثه ای بزرگ ،جمجمه ای کشیده،گوشهایی دراز ،گردنی کلفت ،دمی بلند و فقط یک انگشت در هریک از پاها دارندکه به سم بزرگی ختم می شود.دندانهایآسیای پهن و تاج دارند که برای جویدن مواد گیاهی مناسبند
دندانهای نیش آنها کوچک است و اغلب در ماده ها وجود ندارد.حس بویایی و شنوایی قوی دارند.می توانند مدت طولانی به طور یکنواخت بدوند.این حیوانات با گاز گرفتن و لگد زدن از خود دفاع می کنند
خانواده اسب و الاغ در ایران یک گونه دارد گور،گورخر،گوراسب)(Equus hemionus)
مشخصات : شباهت زیادی به الاغ دارد،ولی قدری از آن بزرگ تر است
گوشها بلند (حد فاصل گوشهای اسب و الاغ)، باریک و نوک تیزند
دم درازی دارند که که موهای نیمه انتهایی آن بسیار بلندتر است
رنگ پشت،زرد متمایل به نارنجی، کفلها،پهلوهای و پایین بدن سفید متمایل به زرد است.یال سیاه رنگی بر روی گردن و نوار قهوه ای تیره ای در پشت دارد که تا دم ادامه می یابد.در سطح داخلی دستها،تکه ای پوست گرد و سیاه رنگ مشاهده می شود
اندازه ها : طول سر و تنه 200 تا220 سانتی متر،دم 30 تا 35 سانتی متر، ارتفاع 130 تا 140 سانتی متر،وزن 150تا 250 کیلوگرم
زیستگاه : دشت ها،تپه ماهورهای کوتاه،درمنه زارها،تاغ زارها و قیچ زارهای بلند واقع در مناطق در بیابانی و استپی.در حال حاضر در مناطق حفاظت شده توران و بهرام گور قابل مشاهده اند
پراکندگی : در گذشته به تعداد زیاد در حاشیه کویر مرکزی از طبس تا سمنان،جنوب ورامین،نزدیک قزوین ، دشتهای مجاور کلاه قاضی و گاوخونی در استان اصفهان،بافت و سیرجان در استان کرمان ، نی ریز در استان فارس، ابرقو و هرات در استان یزد و مناطق مرزی سرخس وجود داشته است.تعدادی نیز در منطقه خوش ییلاق واقع در شاهرود رهاسازی گردیده اند
پراکنش جهانی : از غرب منچوری تا ترکمنستان،هندوستان و افغانستان بوده که به جز در ترکمنستان در بقیه مناطق نابود شده است
عادات : روزها فعال است،صبح زود و عصرها بیشتر دیده می شود.در مناطق نا امن شبها نیز فعال است و مسافات زیادی را جهت نوشیدن آب طی می کند.گورها به صورت اجتماعی زندگی می کنند.نرها معمولاً تنها و گاه با چند ماده و بچه مشاهده می شوند.ماده ها و بچه ها اغلب در گروههای مجزا زندگی می کنند.گاهی اوقات گروههای بزرگی مرکب از چندین نر،ماده و بجه نیز مشاهده می شود.حس بینایی ،شنوایی و بویایی بسیار قوی دارد.می تواند مسافات کوتاه را با سرعت 60 تا 70 کیلومتر و مسافات بسیار طولانی را با سرعت 40 تا 50 کیلومتر در ساعت بدود
غذا: معمولاً از گیاهان مرتعی تغذیه می کند.وابستگی زیادی به آب دارد.تابستانها معمولاً همه روزه در آبشخورهایی که فاصله آنها تا محل چراگاه معمولاً کمتر از 20 کیلومتر است آب می نوشد
تولید مثل : در اواخر خرداد و جفتگیری شروع می شود.در این موقع بین نرها جدایی در میگیرد که اکثراً با لگد زدن و گاز گرفتن همراه است.نرها اغلب قسمتیاز دم خود را در این جدالها از دست می دهند.مدت آبستنی حدود یکسال است.یک بچه می زاید.در موقع زایمان،مادر تا مدتی از گله جدا می شود کره ها در موقع تولد رشد کافی دارند،پس از مدتی کوتاه مادر را تعقیب می کنند.کره ها احتمالاً در سه سالگی بالغ می شوند.ماده ها معمولاًهر دوسال یکبار و گاهی همه ساله می زایند.طول عمر گور حدود 40 سال است
وضعیت فعلی: دشمن طبیعی ندارد. در گذشته ای نه چندان دور گله های بزرگ گور در بسیاری از منطق استپی و بیابانی کشور مشاهده می شد، ولی در حال حاضر تعداد بسیار کمی (حدود 600 تا 1000 رأس) از آن فقط در مناطق حفاظت شده توران و بهرام گور و منطقه مرزی سرخس باقی مانده است
بر اثر تعقیب و شکار بوسیله موتورسیکلت و اتوموبیل،تخریب زیستگاه و اشغال آبشخورها،نسل آن به شدت در عرض خطر نابودی قراردارد
عوامل تهدید گور در منطقه حفاظت شده بهرام گور
عوامل مهم و عام که شامل کاهش جمعیت کلی پستانداران می شود
-عدم آگاهی اقشار مختلف مردم نسبت به اهمیت حیات وحش و نداشتن انگیزه جهت حمایت و حفاظت از آنها .
-کمبود امکانات سازمان حفاظت محیط زیست در جهت اعمال قوانین و مقررات شکار و صید.
-وجود صلاح های مجاز و غیر مجاز در دست مردم.
-تخریب زیستگاهها به علت ورود بی رویه و بی ضابطه دام.
-اشغال چشمه ها و آبشخورها بوسیله دامداران.
-تعقیب پستانداران وحشی بوسیله سگهای گله.
-رقابت غذایی بین دامها و حیات وحش.
-سرایت امراض مشترک از حیوانات اهلی به پستانداران وحشی.
-جاده سازی های بی رویه و تجزیه زیستگاهها.
-تبدیل زیستگاهها به اراضی کشاورزی و صنعتی.
تعقیب و شکار پستانداران بوسیله اتوموبیل و پروژکتور به خصوص در شب و با استفاده از نور چراغ اتوموبیل و پروژکتور.
-شکار پستانداران در فصول آبستنی، شیردهی و زنده گرفتن نوزادان
-استفاده از سلاحهای اتوماتیک جنگی،ساچمه زنی و خفیف کالیبر22
-آلودگی های محیط زیست و استفاده از سموم شیمیایی
-استفاده از طعمه مسموم جهت از بین بردن بعضی از حیوانات
عوامل مهم خاص که شامل کاهش جمعیت گورخر در منطقه حفاظت شده بهرام گور می شود و آن را تهدید می کند
-پلنگ وگرگ:چون شکار گوسفند برای پلنگ و به خصوص گرگ راحت تر است چندان تهدید محسوب نمی شود. متأسفانه نه آماری داریم و نه تحقیقی در این زمینه انجام شده است
-فعالیت های انسانی و در رأس آن شکار است.البته در منطقه حفاظت شده شکار مسأله ای نیست چون محیط بانان همه چیز را رها کرده و فقط به حفاظت از گورخر چسبیده اند به طوری که نگرانی هایی برای اکوسیستم به وجود آمده است
-مسأله مهم شکار گور در خارج از منطقه حفاظت شده است به علت آنکه در زمان جفت گیری چون به صورت ابتدایی قلمرو گیری می کنند حدود 40% آنان از منطقه امن رانده می شوند و در این موعد زمانی متأسفانه شکارچی ها که قبلاً آگاهند به کشتار آنها دست می زنند.(فرضیه ای می گوید ایران در اواخر دهه 40 جمعیت های حد واسط از گورخر در یزد ،ایزدخواست، در استان داشته و برای بقای نسل و انتقال ژن و مهاجرت ژن در اکولوژی منطقه که راز بقا بوده گورخرها به صورت غریزی در زمان جفتگیری و پس از رانده شدن از منطقه امن به این مناطق می روندولی چون دیگر گوری برای جفتگیری باقی نمانده و حفاظت هم نمی شوند در دام شکارچیان می افتند.مسأله گیاه آنقوزه و ناامنی بیشتر توسط انسانها درست در زمانی که گورخرها نیاز به بیشترین امنیت را دارند.از آنجا که در منطقه آنقوزه یا( فردلا)رویش بسیار خوبی دارد و این گیاه خاصیت دارویی و صنعتی دارد (بلورهای قهوه ای آن ضد انگل است)، مردم در اواسط اردیبهشت (در اوج فعالیت زایمان و بعضاً جفتگیری گله های دیگر گورخر که نیاز به محیطهای امن و ساکت دارند). جهت برداشت آنقوزه سوار بر موتور و سر و صدای فراوان به منطقه وارد می شوند و به اصطلاح محلی آنقوزه کشی می کنند و برای این کار میله وسط آن را قطع کرده و به مدت یک ماه هر دو روز یک بار برای جمع آوری شیره ها برمیگردند! و گورخرها واقعاً تار مار می شوند
-مسأله قارچ و ایجاد نا منی
در منطقه قارچهای زیر زمینی به نم محلی دنبل در همین فصل(بهار) در می آیند و چون در برخرود صاعقه باعث آزاد شدن ازت زیاد شده و این قارچها رویش خوبی دارند و قیمت آنها بسیار گران است(در شیراز کیلویی تا 7 هزار تومان و در دبی تا کیلویی 50 دلار خرید و فروش می شود). مردم متأسفانه زمین ها را شخم می زنند؟
پیشنهاد
اگر طرح های مرتع داری به مردم محلی داده شود تا ضمن حفظ منابع طبیعی و با آموزشهای لازم آنقوزه
و قارچ هم برداشت کنند آزمایش نشان داده که جواب می دهد هر چند حدود 4 سال برای برداشت زمان می خواهد و کمی انگیزه را کم می کند
-دامداری: به علت ازدیاد دام در داخل منطقه امن و در اطراف آرامش گورها از بینرفته به طوری که در کورزون فقط در یک پنجم وسعت منطقه جمع شده اند
پیشنهاد
1- دولت به صورت طرح ملی و جایگزینی درآمد شیوه دامداری را عوض کند و آنقوزه کشی و قارچ چینی را با شرایط خاص به بخش خصوصی واگذار کند
2-منطقه بهرام گور به منطقه قره تپه واقع در نزدیکی هرات(استان یزد) که به خاطر هوبره حفاظت می شود و به شمال شرقی گودگول وصل می شود.اتصال این سه منطقه به هم قابلیت اکولوژی را بسیار بالا می برد.البته جایگزینی یکسری معدن ،دام و جابه جایی تعدادی روستایی هزینه بر است ولی ارزش آن را دارد
منطقه حفاظت شده دریاچه های طشک و بختگان
ساعت حدود 5 بعد از ظهر به ابتدای دریاچه بختگن رسیدیم و برای دیدن غروب خورشید و زیباییهای منطقه به خصوص پوشش گیاهی اطراف دریاچه (گیاهان شورپسند به نام اشنان)مدت یک ساعت کنار دریاچه به تفحص پرداختیم.اخیراً پناهگاهحیات وحش طشک و بختگان ارتقاء یافته و به پارک ملی تبدیل شد است
پس از عبور از روستاهای بین راه با عبور از تنها راه و جاده کوهستانی نامناسب برای اتوبوس به اوایل دریاچه طشک رسیدیم.که ضمن عبور از ساحل شورهزار دریاچه ناگهان اتوبوس به گل نشست؟!همگی به سرعت پیاده شده و موقعیت را در تاریکی و نور کم چراغ قوه ها بررسی کردیم .پیشنهادهای مختلفی مطرح شد و در نهایت این آقای جوکار بود که حرف آخر و تصمیم آخر را گرفت و پروسه در آوردن اتوبوس به شرح زیر انجام شد. 1-کنار زدن گل و لجن اطراف چرخ عقب و زیر اگزوز و هل دادن دسته جمعی مسافران چندیدن بار به سمت جلو و سپس عقب
متأسفانه با فرورفتن بیشتر اتوبوس در گل و یکبر شدن آن قرار شد کلیه کیسه خوابها ،چادرها و وسایل داخل اتوبوس خالی و چادر زده شود .آقای قشقایی (راننده اتوبوس) از پنجره کلیه وسایل را بیرون می داد و صف منظم مسافران دست به دست وسایل را به صد متری محل که از قبل بررسی شده بود می رساند
الف- آقای مهندس جوکار و خانم فتوحی با چراغ قوه عازم نزدیکترین روستایی که از آن گذشته بودیم شدند تا بری خارج کردن اتوبوس از گل کمک بگیرند
ب- یک گروه تعداد چادرها و افرادی را که قرار بود شب را در هر چادر بگذرانند مشخص کردند
ج- یک گروه عازم یک کیلومتری محل شدند(بنا به راهنماییهای آقای مهندس جوکار )تا مقداری بوته و چوب برای بر پا کردن آتش بیاورند
د-گروهی در تدارک جوش آوردن آب و درست کردن چای شدند
ه- خانم فیلمبردار به برداشتن فیلم از مراحل کار پرداختند
ساعت 22 چادرها استقرار یافتند و ب فاصله 200 متر از دو طرف کمپ سنگچین انجام شد تا اگر وسیله نقلیه ای خواست عبور کند متوجه وضعیت اظطراری بشود
نگهبانان کشیک شب و ساعتهای آن مشخص شد
حدود ساعت 22.10 دو نفر سوار بر یک موتور سیکلت از طرف روستا با شنیدن وضعیت اتوبوس از طرف آقای جوکار جهت بررسی به کمپ آمدند و حدود یک ساعت بعد،دو تراکتور با سیم بوکسول و ... به محل رسیدند
ساعت 11.30 به کمک همسفران و دو تراکتور با سلام و صلوات اتوبوس از گل درآمد و از دو راننده عزیز تراکتور که با جان و دل همکاری کرده و از خواب و آسایش خود گذشته بودند از طرف دوستان صمیمانه قدردانی به عمل آمد
آقای جوکار و خانم فتوحی از پذیرایی گرم اهالی روستا و پیدا کردن تراکتورها و ... گزارش مختصری ارائه کردند
تصمیم درست و به موقع آقای مهندس جوکار در اینکه کار را به فردا موکول نکردند سبب شد هیچ وقفه ای در برنامه پیش نیاید
گروه آموزشی راهنمایان طبیعت گردی، در طول سفر با یک بحران مواجه شدند و از نزدیک با نحوه ی تصمیم گیری و رفع آن به گونه ای که مسافران احساس هیچگونه اضطرابی نکنند آشنا شدند و درسهای خوب زیر را آموختند
خونسردی و اعتماد به نفس
شور و مشورت و در نهایت گرفتن تصمیم آخر
تقسیم کار
همبستگی ، هماهنگی و ایجاد نظم در کار
استفاده صحیح از زمان و از دست ندادن آن
گرفتن کمک از مسافران و در صورت نیاز از اهالی روستا
برخورد مناسب و تقدیر از کسانی که به نحو ی به شما کمک کرده اند
گذاشتن خاطره ای خوش در یاد اهالی و محلی ها
برگرداندن وضعیت دستکاری شده به حالت اول
نکته مهم
اطلاعاتتان را همیشه به روز کنید آقای مهندس جوکار از همین مسیر حدود 6 ماه قبل عبور کرده بودند و سفت و محکم بوده
-در مسیرهای مشکوک حتماً یک نفر پیاده وسیله نقلیه را هدایت کند
در مسیرهای مشکوکی که اصلاً نرفته اید حتماً از راهنمایان محلی استفاده کنید و راهنمایانی برگزینید که در محل آبرو و اعتبار درست و حسابی داشته باشند به ویژه در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان
شب آسمان با زمین مهربان بود ، راه شیری و اکثر صور فلکی به وضوح دیده می شدند(88 صورت فلکی داریم)ستاره ها ، سیاره ها (کشف تعداد برون مرزی سیارات به 105 عدد رسیده است)
هوای تمیز و پک ،سقف کوتاه ،گرمای آتش ، دوستان همدل و یکرنگ ،شبی فراموش نشدنی را برای طبیعت دوستان رقم زد
صبح روز 5/8/84 ساعت 5.30 خورشید زیباییش را صد چندان جلوه گر از افق دریاچه طشک بیرون می ریخت و دوستان این لحظات ناب را ثبت می کردند
ساعت 7 به اتفاق آقای مهندس جوکار در امتداد ساحل دریاچه به سمت مصب رودخانه حرکت کردیم تا با دیدن پرندگان متنوع و زیبای مهاجر و بومی روز خوشی را آغاز کنیم
گزارش بازدید از شهر ارسنجان و یکی از انارستانهای آن
ساعت 10.15 صبح زیبای دریاچه طشک را پشت سر گذاشته و پس از طی مسافتی حدود 20 کیلومتر وارد ارسنجان می شویم که تقریباً در دامنه های کوه ول به ارتفاع 3270 متر واقع است و فاصله تقریبی آن تا بزرگراه اصفهان –شیراز حدود 30 کیلومتر و فاصله اش تا شیراز حدود 140 کیلومتر است
موقعیت جغرافیایی،اکولوژیکی و بررسی های اکوتوریستی منطقه جزء گزارش نیست ولی رویش خوب انار و مرغوبیت این محصول و جذابیت مراحل مختلف آن از انار چینی گرفته تا دان کردن .آبگیری و عمل آوری رب انار زنجیره ای بسیار دیدنی برای توریست بوجود آورده است ،نظیر مراحل انگور چینی و فرآوری آن در فرانسه،که متأسفانه رو به انقراض است.از مسئولین گردشگری انتظار می رود بازنگری مجددی را از این منطقه به عمل آورندبه خصوص که اکثر مردم ا ین شهر از تاریخ نیمه آبان تا نیمه آذر به این امر اشتغال دارند. با عبور از ارسنجان به طرف سعادت شهر ،در رستوران بین راهی و بسیار بزرگ پر طاووس که به مرودشت نزدیک است ساعت 14.30 ناهار خوردیم و عازم یاسوج و سی سخت شدیم
اقامت در سی سخت دامنه های کوههای دنا
با عبور از حاشیه شهر شیراز و گذشتن از اردکان (سپیدان) وارد ستان کهگیلویه و بویراحمد شده و ساعت 8 شب با عبور از کمربندی شهر یاسوج و طی یک مسیر اشتباه ، ساعت 11.30 شب به کانون فرهنگی کوهنوردی سی سخت رسیدیم و شب را در دو اتاق گرم و با بخاری روشن در یکی به صبح رساندیم . آقای مختاری مسئول کانون فرهنگی ساعت 6 صبح به اتفاق آقای مهندس جوکار و تعدادی از دانشجویان به دامنه های زیبای قله دنا جهت دیدن نمونه های مختلف گیاهی و پرنده رفته وساعت 7.30 مراجعت کردند
ساعت 8 صبح روز 6/8/84 از سی سخت حرکت کرده و از مسیر سمیرم و شهرضا وارد اصفهان و ساعت 10 شب وارد تهران شدیم

پيرزن‌کلوم، توچال، دماوند


چند هفته پيش با بچه‌هاي گروهمان رفتيم پيرزن‌کلوم، قله‌اي که از روستاي امامه مي‌روند. ابتداي مسير،‌ رودخانه است و مردم نشسته‌اند، اما اصلا فضاي تميزي ندارد، از دور قلعه‌اي به چشم مي خورد که بعد از اين همه سال، فتح آن براي ما چندان آسان نبود و دست به‌سنگي، حسابي داشت، تو اين برنامه امير بهرامي، برادر ليلا بهرامي که اولين مربي کوه من بود،‌ نيز حضور داشت. مسير قله، لزوما از قلعه نمي‌گذرد، اما از لحاظ گروهي، اگر افراد زياد مبتدي نباشند، عبور از قلعه‌اي که سالهاي سال، حفاظ بسياري کسان بوده است، صفا دارد. هنوز هم مي‌توان کلي سفال پيدا کرد. در اين برنامه آقاي توکلي، استاد زمين‌شناسي من، همراهمان بودند و بسيار اطلاعات به ما دادند. هنوز سه‌ساعتي بيشتر نرفته بوديم که سرپرست گفت بهتر است دو گروه شويم، چون اگر با همين پا برويم، احتمال رسيدمان به قله به سمت صفر ميل مي‌کند، در هيچ برنامه‌اي برايم قله مهم نبوده، اما ياد گرفتن مسير هميشه برايم ارزشمند بوده، اينکه بتواني خود تيمي ديگر را در اين مسير راهنما باشي، اما دستور سرپرست بود و آن هم علي،‌ اولين مربيي که سنگنوردي را به من آموخت، اولين کسي که با اعتماد به او از طناب، پاندول شدم و هميشه دوستش داشته‌ام. دوستانمان رفتند و ما تا ارتفاع سه‌هزار رفتيم و استراحت و عکاسي و صحبت با دوستان و رامين از عسلويه مي‌گفت و چيني‌ها و کره‌اي‌ها و مواردي از لحاظ بهداشتي که واقعا، خارج از تصور ما بود. به رامين گفتم، چطور هومن، پسرم که چهار ساليست، آنجا کار مي‌کند تا به‌حال هيچي نگفته و متوجه شدم که پسرم هميشه ملاحظه من و پدرش را مي‌کرده و وقتي دانست که ما چيزهايي از آنجا مي‌دانيم، تعريف کرد که حتي سه‌ماه بعد از اينکه چيني‌ها ، اتاقي را خالي مي‌کنند، آنجا قابل اسکان نيست، بس که وضع بدي دارد از لحاظ بهداشتي. هفته بعد برنامه توچال شبانه داشتيم به‌منظور هم‌هوايي براي برنامه دماوند. از کلک‌چال رفتيم که گرماي هوا اذيت‌مان نکند، و پيازچال و لزون و قله. از نظر من برنامه عالي بود، البته قبل از قله چادر زديم به‌دو دليل، هم اينکه بچه‌ها شديدا خواب‌آلود بودند و هم اينکه احتمال اينکه رو قله جاي راحتتري براي چادر زدن پيدا کنيم، بسيار کم بود. خوبي برنامه‌هاي کوه به اين است که هر مشکلي پيش آيد، اگر مسير را گم کنيم، هوا بد شود و يا بچه‌ها خوب نخوابند بچه‌ها هيچ اعتراضي نمي‌کنند، يکي مثل من هم که از گم‌شدن بسيار لذت مي‌برم، چون هيجان برنامه بيشتر مي‌شود، ديروز با ياشار رفته بوديم بالاي جنت‌آباد، جايي که دوست‌داران گلايدر فرود مي‌آيند و ياشار داشت کلي از خطرات آن مي‌گفت و اينکه چه‌قدر کشته مي‌دهد، من هم داشتم ساز خودم را مي‌زدم که کي و با چه کسي، گلايدر و هيجان آنرا تجربه کنم که ديدم ياشار چپ‌چپ، نگاه مي‌کند و گفت، خوبه من دارم در مورد کشته‌هاي اين ورزش، صحبت مي‌کنم. اما جدي اين مشغله فعلي‌مان تمام شود با آقاي دزفولي يک‌دفعه مي‌روم تمرين. صبح ساعت هفت بيدار شديم و رفتيم به‌سمت قله و تا ايستگاه پنج، پياده برگشتيم و بعدش را با تله. اما هفته بعد از توچال، دماوند غربي را داشتيم. راهنماي مسيرمان آقاي اصلاني بودند و آنچنان با اعتماد به‌نفس صحبت مي‌کردند که شک نمي‌کرديد مربي باشند و همين آقاي اصلاني و اعتماد به‌نفس کاذب‌شان، برنامه ما را با تاخيري، بيشتر از چهار ساعت مواجه ساختند. دوستاني که جبهه غربي را رفته‌اند مي‌دانند که سه‌راهي رينه-لار-پلور، بايد مسير لار را ادامه دهي، آقاي اصلاني ما را بردند مسير رينه و آنقدر جاده‌هاي خاکي را بالا رفتيم و ماشين نمي‌کشيد و پياده‌مي شديم، خاک مي‌خورديم که بچه‌ها کلي سردرد گرفتند و انرژي‌هايمان تحليل رفت. آقاي اصلاني که تا آخرش هم کوتاه نيامد و مي‌گفت از همين مسيرهاي جنوبي تا پاي غربي، قبلا جاده بوده و خدا اعلم است ، من که کوهنورد آنچناني نيستم و ادعايي ندارم، اما هيچ وقت يک مسير صاف را نمي‌گذارم مسير پيچ‌در پيچ پر چاله‌اي را بروم که دايم ماشين بايستد و بچه‌ها لازم باشد هل بدهند آنرا. و نکته جالب‌تر اينکه مي‌گفت راننده‌هاي شما حق ندارند، اعتراض کنند، پول مي‌گيرند، هر مسيري را بروند. اين راننده ما چند ساليست همراه ما هستند و بچه‌ها از اخلاق‌شان کاملا راضي هستند. ببينيد کار به کجا کشيده که چنين راننده خوش‌خويي را به اعتراض واداشتند. به هر‌حال دوباره برگشتيم پلور و وانت گرفتيم و رفتيم مسير لار را و کلي از عشايري ديديم که بنا بر اطلاعات من بايد دامداران سنگسر سمنان باشند. آخر مسير وانت‌ها، پياده شديم و ناهار را خورديم و بعد راه افتاديم. از همين پاي مسير پناهگاه سيمرغ ديده مي‌شود اما چهار ساعتي تا رسيدن به آن راه است. آجي‌کوچيکه آواز مي‌خواند. چون چادر هم داشتيم، کوله‌هايمان نسبتا سنگين بود. تا رسيدن به سيمرغ ديگه شب شده بود و بچه‌هاي پلي‌تکنيک که پناهگاه بودند بسيار مهربانانه آمدند پايين و کوله چند تا از بچه‌ها که بسيار سنگين بود بردند تا پناهگاه. چادرها را برپا کرديم و راستش اصلا خاطرات خوشايندي نيست از اينجا به بعد. آجي کوچيکه خيلي حالش بد شد،‌نه از ارتفاع که از ضعف و اينکه تو کوه هيچ نمي‌خوره. شروع کرد به لرزيدن و من دستهاش رو محکم گرفته بودم و مريم دوست نازنين که پرستاره بسيار کمک کرد و با خواهش من آمد تو چادر ما. ياد برنامه آرارات آجي‌کوچيکه افتادم و اينکه اين همه حالش بد بود تا مي‌توانست دو کلام حرف بزنه، مي‌گفت من مي‌رم و آنچنان حالش بد شد که نفسش بالا نمي‌آمد و من به چه خالي رساندمش بيمارستان و هر چي پول داشتم مي‌خواستم بريزم رو ميز دکتر که آجي‌کوچيکه، يکبار ديگه نفسش بالا بياد و خدا را شکر به‌خير گذشت و هر چي آرام‌بخش بود توسرمش ريختند و بعد از دوروز حالش خوب شد، اما از آرارات ماند و اين دفعه از دماوند و خدا داند کي تکليفش را با خودش روشن مي‌کند که آمادگي روحي و جسمي، هر دو دوفاکتور اساسي در کوهنورديست. آن‌شب دماوند بسيار بد بودة بسيار بد، بهمن دوست نازنينم هم ارتفاع‌زده شده بود و چون کلا با ارتفاع چهارهزار از لحاظ بدني تطبيق پيدا نمي‌کند، تا صبح سردرد و تهوع داشت و هيچ‌کاري از دست من برنمي آمد، مگر آنکه زودتر ارتفاع کم مي‌کرديم و مريم، دکتر برنامه گفت ميشه تا صبح صبر کرد، خطري نداره و مانديم تا صبح که بهمن و چند نفر از دوستان ارتفاع کم کردند و عصر که ديدمش خوشبختانه خوب بود و سرحال. دماوند را صعود نکرديم و هر چند بيشتر خاطره‌هايش تلخ بود، تجربه‌هايي داشت که ر استش نمي‌توانم دلم را به‌آنها راضي کنم. برنامه دماوند کاش از ذهنم پاک مي‌شد