آرتان تارزان
آخر مرداد 2 روز برای عید فطر تعطیلی داشتیم، هفته بعد هم مهد آرتان
تعمیرات داشتند و وقتی آرتان مهد نره،
یعنی من یا یاشار
باید تعطیل باشیم، تعطیلات اجلاس سران هم افتاد رو هفته ای
که مهد آرتان تعمیرات داشت و این چنین شد که نقشه ارمنستان گرجستان پا گرفت.کتاب lonelyplanet را علی داشت و امانت گرفتیم، از دوستانی هم که رفته بودند یکسری اطلاعات کسب شد، باربند ماشین هم از بابک، امانت گرفته شد و خانواده ما به همراه آجی کوچیکه و همسرش برنامه ریزی کردیم، آجی کوچیکه مریضی سنگینی را پشت سر گذاشته بود و 5 روز مانده به سفر شوک بزرگی به ما وارد کرد که نمی توانند بیانند، ما مانده بودیم که آرتان را چگونه راضی کنیم که حوشبختانه به همت و اراده خاله، آنها همراه شدند اگر چه چند روز اول اصلا روحیه و انرژی نداشت اما به مرور بهتر و بهتر شد. مسیرمان پنج شنبه صبح حرکت از تهران تا جلفا. جمعه صبح مرز نوردوز که متوجه شدیم یکی از مدارک را جا گذاشته ایم که باز خوشبختانه فامیل همت کردند و درب منزل آجی کوچیکه را شکستند و مدرک را با اتوبوس های شب رو برای ما فرستادند. شنبه صبح مرز نوردوز با یکساعت معطلی رد شدیم و برای اولین بار در زندگانی ام پلیس مرزی مان به مانتوی من گیر داد که نشستم جلویش با نخ و سوزن چاکهای مانتو را دوختم و رد شدم. مسیر کاملا سربالایی و جنگلی است پر از میوه و تمشک و پر از چشمه های آب. شب اول Goris خوابیدیم. بسیار زیبا هم از لحاظ ساختمانی و هم صخره هایی که شهر را احاطه کرده اند. در ارمنستان کمتر انگلیسی زبان پیدا می شود و پانتومیم کارآتر است. Tatev نزدیک Goris است که متاسفانه من نمی دانستم که دیدنی است و باستانی و از دست دادیم. به سمت jermuk رفتیم در صبح یکشنبه. همه جا دریاچه است و سبز و دلنواز. Jermuk اب معدنی های متفاوت دارد با درجه حرارت های متفاوت که هر کدام برای قلب و روده و کبد به طور خاص مفیدند. خودشان که قلب قلپ می خوردند اما از نظر من تلخ بود و عیر قابل تجمل. آب ها رایگان است و در پارکی حدود 10 شیر وجود دارد که از هر کدام می توان استفاده کرد. من بیشتر آثار باستانی دوست دارم و طبیعت و زندگانی خاص یک منطقه را. Jermuk را پیشنهاد نمی کنم. رفتیم به سمت Martuni که کنار سوان است. تقریبا به بلندترین منطقه که می رسید کاروانسرایی است که از دست ندهید. از کناره دریاچه تا نزدیکی شهر سوان رفتم. غرب دریاچه سوان بسیار مرفه تر از شرق و جنوب سوان است و تمام ویلایی . شب را چادر زدیم کنار سوان که نیمه شب بارانمان گرفت. پس کنار سوان و نزدیکی شهر باتومی در گرجستان حتما حساب باران های سیل آسا را داشته باشید. صبح دوشنبه ابتدا گارنی و Gighard دو اثر باستانی را دیدیم و سپس وارد ایروان شدیم. بزرگ نیست. پر از ایرانی است. میدان اپرا تا جمهوری بسیار زیبا و شلوغ است. قدم زدن شب در این ناحیه را از دست ندهید. نقشه های مترو و شهر را از اینترنت بگیرید وگرنه هیچ توریست آفیسی به رایگان به شما نقشه نمی دهد. نقشه مترو را حتما داشته باشید که ایستگاه ها همه اسم های ارمنی دارند و یک کلمه انگلیسی پیدا نمی کنید. من رو دوربینم نقشه مترو را داشتم و دوربین هم که ممنوع است در ایستگاه ها. هر دفعه که روشن می کردم تا ببینم نقشه را یکی بالای سرم حاضر می شد.
مجسمه عشق در batumi كه 8 شب به بعد مي چرخد |
با خانواده اي محلي نزديك Poti |
سه شنبه: به سمت Batumi می رویم. قبل از رسیدن به شهر می رویم به botanic garden که برایش زحمتی نکشیده اند. خیلی با صفا است به شرطی که هوا خنک باشد. با این آب و هوا کلی گل می شد در آن کاشت مثل سنگاپور. اما چندان به آن نرسیده اند آبجی کوچیکه اینقدر تعریف کرد که من هم خوشم آمد. 3 ساعتی پیاده روی در آن طول می کشد.آجی کوچیکه و همسرش از این شهر خوششان آمده و شب می مانیم. مجسمه گردان عشق را دیدیم که در کنار برج های بلند تازه ساز دیگر نمایی ندارد.
Sumela- Maryam anna- Turkey |
آرتان و عمو امين در Botanic Garden nv در Batumi |