شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۴
سرو هرزویل و سوسن چلچراغ
بیست و هفت خرداد به همراه توری برای دیدن سرو هرزویل و سوسن چلچراغ راه افتادیم، نرسیده به منجیل جاده فرعیی در سمت راست وجوددارد که برای دیدن سروی که ناصر خسرو 990 سال پیش از آن یاد کرده است بدان سمت پیچیدیم، بعد از دیدن این سرو باشکوه برگشتیم به سمت لوشان، اما وارد شهر نمیشویم ادامه میدهیم حدود یک ساعتو نیم تا به تابلوی داماش میرسیم، حوالی ساعت یک است اما هوای این منطقه عالی است ، متاسفانه مینیبوس تور خراب شده است، ماشین دیگری میگیریم، داخل مه که میشویم علامت نزدیک شدن به داماش است و دشتی که در دنیا بینظیر است، منطقه پر از مه و گل است ، اما دشت سوسن چلچراغ کاملا حفاظتشده میباشد، گلهایی که بیشتر از برگ و از هوا آب میگیرند تا از ریشه، گاهی اوقات محیطبانان بیمجوز محیط زیست راه نمیدهند،پس بهتر است برای محکمکاری از محیط زیست مجوز گرفته باشید، کلی در منطقه معطل شدیم تا سرپرست تور ماشین بگیرد و برگردد، کلی هم دود مینیبوسی را خوردیم که شدیداروغنسوزی داشت و خدا پدر پلیس را بیامرزد که به راننده ما دیگر اجازه نداد ادامه دهد و بالاخره با کلی گرفتاری رو بوفه اتوبوسی که از رشت میآمد جا پیدا کردیم، نیمه شب که رسیدم منزل،به یاشار میگفتم که دیگر قدر او و ماشین خودمان را بیشتر میدانم
sarveHarzevil
sarveHarzevil
دره وارنگهرود
جمعه بیست خرداد با چندنفری ازدوستان قدیمی رفتیم دره وارنگه رود، یکساعتی که از کرج به سمت چالوس بروید به دوراهی میرسید که مسیر دیزین را مشخص کرده است ، اگر حدود بیست دقیقه در این مسیر پیش بروید به روستای وارنگهرود میرسید، از اینجا مسیر پیاذهروی در جادهای که پر از گلهای رنگارنگ میباشد شروع میشود، کلی هم زنبق وحشی دارد، هنوز برفها آب نشده است و بعضی جاها از روی برف از یکطرف به طرف دیگر رودخانه میرویم، تا آبشار میرویم، یکسری از دوستان میمانند که استراحت کنند، به سمت بالا میرویم تا از نزدیک این آبشار فصلی را ببینیم، کلی گل لاله و کلی ریواس وجود دارد، به عنوان یک برنامه سبک و دلنشین به دوستان این برنامه را توصیه میکنم ، حتی خانوادگی هم ارزش طی این مسیر را دارد، اما پوشش گرم فراموشتان نشود
یکشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۴
سدزایندهرود
امروز ساعت ده صبح از شهرکرد راه افتادیم از پل زمانخان به سمت سدزایندهرود می رویم ، مسیر پر از درختان گردو و زردآلو آلو است و رود در کنارمان در جریان، تا سد نرفتیم، به سمت تیران میرویم که کارخانههای سنگبری مشهور اصفهان درآن مسیر است، به یاد کاظم ،حبیب گوش میدهیم: ای دیر بهدستآمده بس زود برفتی
دره عشق
از مسیر شلمزار میرویم گهرو ،کارخانه ساندیس کوهرنگ را می بینیم که به علت باغات فراوان انگور و سیب دراین منطقه احداث شده است. صبح متوجه شدیم آقای خلیلی مدیر محیط زیست منطقه به علت تصادف به سرای باقی رفتند، کلی حالمان گرفته شده بود،در مسیر از گردنه ناغان رد میشدیم که گردنه خطرناکی است ، کارخانه شن و ماسه نبش پیچ است و ماشین ما چند چرخ درست و حسابی زد و ایستاد،به بچهها گفتم اصلا نترسید، من و یاشار صدبرابر بدتر از این از سرمان رد شده، شما اصلا نترسید، به سمت دوپلان میرویم تا منطقه حفاظتشده هلن که پر از جنگلهای بلوط است ، مسیر را برمیگردیم به سمت دره عشق میرویم، حدود ساعت دوازده ظهر است ،آبشار دره عشق را میبینیم، دنبال پلی میگردم که نصرالله کسراييان از آن ،آن عکس فوقالعاده زیبا را گرفته بود، به روستای معدن می رسیم و بعد از آن بالاخره آن منظره را می بینم، آسفالت قسمتهایی از مسیر توسط رودخانه از بین رفته است، بعد از معدن یکربع ی باید مسیر خاکی رفت، سبزقبا و سنگچشم و زنبورخوار و دارکوب در مسیر میبینیم و به سمت لردگان میرویم، چشمهای دارد که آنجا ناهار میخوریم و به سمت آبشار لردگان راه میافتیم، حدود چهل کیلومتر تا لردگان فاصله دارد و منطقه عجیبی است ، با کل چهارمحال و بختیاری فرق دارد، یکعالمه بچه از چهار ساله تا شانزدهـهفده ساله کنار خیابان میگویند پول که به آنها پول بدهید، من تا اندازهای ترس که نه، اما مات شده بودم، روستای آتشگاه یاشار کنار ماشین ایستاد تا ما برویم آبشار را ببینیم و برگردیم، پلیسی که آنجا بود به یاشار گفته بود چه کسی به شما پیشنهاد داده بود بیایید اینجا؟ تا لردگان نرسیدهاید از ماشین پیاده نشوید، فضای عجیبی بود، دستهایی که به سوی ماشین دراز بود کابوس را به ذهن انسان میآورد، این طبیعت زیبا، این همه نعمت، این همه گوسفند، من اصلا متوجه نمیشوم چرا مردم این ناحیه اینگونه بودند. در این منطقه اگر بزرگ روستا به یکنفر رای دهد همه اهالی باید به آن یک نفر رای دهند، وگرنه .... مسیر برگشت از بلداجی برگشتیم چون گزهایی که قبلا خریده بودیم اینقدر خوشمزه بود که همه را خورده بودیم، پنیر گوسفندی هم خریدیم، اما عسل خوب پیدا نکردیم ، از ولایت یاشار میخریم که عسل اصل دارند
damaneye Zardkooh
damaneye Zardkooh
آبشارشیخعلیخان و قلعه سرداراسعد
ما در این مسافرت موفق نشدیم لالههای واژگون را ببینیم، بهخاطر سرمای امسال امیدوار بودیم گلها باشند، متاسفانه در دامنههایی که ما جستجو کردیم اثری نبود،در روستای شیخعلیخان آبشار کوتاه زیبایی وجود دارد، ماست محلی خریدیم ، از پسربچهها عکسی انداختم، میگفتند برایمان بفرست، گفتم این عکسها را یا روی کامپیوتر یا در تلویزیون باید ببینید، میگفتند کانال چند؟ نمیدانستم چی باید جوابشان را بدهم باور میکنید اینقدر که از همه جا آب جاری است یک زمین خشک پیدا نمیکردیم بنشینیم ناهار بخوریم! مسیر برگشت از روستاهای دشتزری، سیفآباد،صمصامی،دشتک و آلیکوه گذشتیم، مسیر آسفالته است اما باید خیلی احتیاط کرد چون یکطرف دره است و جاده خیلی جاها نشست کرده است. میرویم جونقان تا قلعه سرداراسعد را ببینیم، انتظار برج و بارو داشتم، قلعه که نبود، خانه سردار بود و در جای خودش خیلی باکلاس، تا ساعت هفت باید خودمان را میرساندیم اقامتگاه چون یاشار و میثم اصرار داشتند که فوتبال ایران و کره شمالی را ببینند،
پیرغار و غار سراب
جمعه سیزدهم خرداد
با آقای داوودی از دوستان میثم راه افتادیم به سمت کوهرنگ، مسیر فارسان از شهر سورشجان رد شدیم ، در روستای دهچشمه- منطقه پیرغاراز غار پیرغارو نوشتههای سرداراسعدبر روی سنگ دیدن کردیم،جایی که راهبهراه اززیرهرسنگی چسمه جاری است، غار پیرغار برعکس غارهای دیگر به سمت بالا میرود ،برفرض غار کهک ابتدا یک فرود داری اما این غار تنها صعود داری. جالب بود برایم، اما تمام مسیر پر ازپارافین است، گویا دید مردم منطقه به آن دید مذهبی است و درآن شمع روشن میکنند بهعنوان نذر. از روستای باباحیدررد شدیم که برویم غارسراب، مسیرش خاکی خیلی بدی بود، مهشکن ماشینمان شکست، تصمیم گرفتیم برگردیم،و مسیر کوهرنگ را ادامه دادیم، خدایا این زردکوه چه باابهت است، کاملا طبیعی است که سرچشمه کارون و زایندهرود باشد، مگر این همه برف تمام میشود،خوشبهحال آبجی کوچیکه که هفته پیش شاهشهیدان را صهود کرد، چهقدر دلم میخواهد، حوالی ظهر رسیدیم چشمهکوهرنگ که اوایل سلطنت محمدرضاشاه این مسیر فعلی برای خروجی آن تعبیه شده است، دیدنی است، واقعا دیدنی، با میثم رفتیم از اواسط پلی که بر روی کوهرنگ زدهاند عکس گرفتیم ، نسیم خنکی بر صورتمان میزد، با بچهها چای خوردیم و به سمت چشمه دیمه راه افتادیم، جایی که بهترین آب دنیا را دارد که برای جلوگیری از پوسیدگی دندان بسیار موثر است، بعد از چشمه دیمه به سمت زوستای شیخعلیخان راه افتادیم
shiresangi sambole delavarmardi
با آقای داوودی از دوستان میثم راه افتادیم به سمت کوهرنگ، مسیر فارسان از شهر سورشجان رد شدیم ، در روستای دهچشمه- منطقه پیرغاراز غار پیرغارو نوشتههای سرداراسعدبر روی سنگ دیدن کردیم،جایی که راهبهراه اززیرهرسنگی چسمه جاری است، غار پیرغار برعکس غارهای دیگر به سمت بالا میرود ،برفرض غار کهک ابتدا یک فرود داری اما این غار تنها صعود داری. جالب بود برایم، اما تمام مسیر پر ازپارافین است، گویا دید مردم منطقه به آن دید مذهبی است و درآن شمع روشن میکنند بهعنوان نذر. از روستای باباحیدررد شدیم که برویم غارسراب، مسیرش خاکی خیلی بدی بود، مهشکن ماشینمان شکست، تصمیم گرفتیم برگردیم،و مسیر کوهرنگ را ادامه دادیم، خدایا این زردکوه چه باابهت است، کاملا طبیعی است که سرچشمه کارون و زایندهرود باشد، مگر این همه برف تمام میشود،خوشبهحال آبجی کوچیکه که هفته پیش شاهشهیدان را صهود کرد، چهقدر دلم میخواهد، حوالی ظهر رسیدیم چشمهکوهرنگ که اوایل سلطنت محمدرضاشاه این مسیر فعلی برای خروجی آن تعبیه شده است، دیدنی است، واقعا دیدنی، با میثم رفتیم از اواسط پلی که بر روی کوهرنگ زدهاند عکس گرفتیم ، نسیم خنکی بر صورتمان میزد، با بچهها چای خوردیم و به سمت چشمه دیمه راه افتادیم، جایی که بهترین آب دنیا را دارد که برای جلوگیری از پوسیدگی دندان بسیار موثر است، بعد از چشمه دیمه به سمت زوستای شیخعلیخان راه افتادیم
shiresangi sambole delavarmardi
بلداجی بخش کوچکی که بهترین گز ایران را تولید میکند
قبلا فکر میکردم بلداجی نام شخصی است که بهترین گز اصفهان بهنام اوست ، در چهارمحال وبختیاری متوجه شدم بلداجی بخش کوچکیاست در این استان و پر از کارگاههای درستکردن گز،بهترین گزدر تکمیدان این بخش وجود دارد با عنوان طهماسبی اصل، برگشتیم به شهرکرد و مقداری جعفری و هویج برای "سوپ"خریدیم، صاحبمغازه یک ترشی به ما معرفی کرد که زردآلوی خیسخورده در آبزرشک بود، فوقالعاده خوشمزه، کیلویی سههزارتومان، اما اینقدر ترش که مسیرش تا معده کاملا قابل دنبالکردن بود
Talab Chogakhor
Talab Chogakhor
چهارمحال و بختیاری
دوازده خرداد- پنجشنبه
الان چهارمحال وبختیاری هستیم،پارک ملی تنگصیاد، از فاصله ده متری میتوان قوچ و میش دید،منطقه حفاظتشده تنگهصیاد در مسیر فرخشهر از شهرکرد 20 دقیقه فاصله دارد. برای دیدن تالابهای سولگان،علیآباد،چغاخور و گندمان راه میافتیم،سرراه طاقانک و شلمزار فوقالعاده سرسبز و زیبا هستند، صبح که رسیدیم این استان ،چون از ساسان وارد شدیم رفتیم پل "زمانخان" را دیدیم که زایندهرود بسیار باشکوه از زیرآن درجریان است.نزدیک تالاب علیآباد که رسیدیم فکرکردم چقدرخارو خاشاک بر سطح آب نشسته، نزدیکتر که رفتم دیدم کلی گلهای ریز دوستداشتنی بر سطح آب شناورند، تالاب چغاخور،علیآباد و سولگان هرکدام 10 دقیقه از هم فاصله دارند، یکطرف تالاب سیاهچادرهای عشایر برپا بود و یکعالمه گوسفند سفیدرنگ، تالاب چغاخور خیلی بزرگتر است و موجدار،در حال گشتن در روستاهای اطراف تالاب چغاخور بودیم که پر از درختان گردو و زردآلو هستند، یکدفعه چشمم به یک شیرسنگی خورد که در عکسهای ایذه دیدهبودم، چهقدر به هوراهانم اصرار کرده بودم که تا ایذه 250 کیلومتر را برویم تا من بتوانم شیر سنگی را ببینم ، اما به علت کمبود وقت پذیرفته نشده بود، اینقدر ذوق کرده بودم که زبانم بند آمده بود، کلی ازش عکس گرفتم ، بعدا که بقیه شهرهای استان را میگشتیم متوجه شدم بیشتر نواحی استان از این سمبل برای نشان دادن دلاوران و حماسهسازان قومشان استفاده میکنند، میثم یادآور شد که زمانهای گذشته در منطقه ایذه شیر نژاد ایرانی وجود داشته که متاسفانه الان بهکلی نسلش منقرض شده است
چهارشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۴
اورست
خیلی خوشحالم که تیم ایران بعد از آن همه زحمتی که کشیدند و این مدت طولانی با هوای بد دستبهگریبان بودند موفق شدند و بیشتر از همه از این خوشحالم که لیلا اولین مربی کوهم در این تجربه افتخارآمیز همراه تیم بودند، کاش زودتر ببینمش و حسابی درآغوشم بفشارمش
اشتراک در:
پستها (Atom)