یکشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۴

دره عشق

از مسیر شلمزار می‌رویم گهرو ،کارخانه ساندیس کوهرنگ را می بینیم که به علت باغات فراوان انگور و سیب دراین منطقه احداث شده است. صبح متوجه شدیم آقای خلیلی مدیر محیط زیست منطقه به علت تصادف به سرای باقی رفتند، کلی حالمان گرفته شده بود،در مسیر از گردنه ناغان رد می‌شدیم که گردنه خطرناکی است ، کارخانه شن و ماسه نبش پیچ است و ماشین ما چند چرخ درست و حسابی زد و ایستاد،به بچه‌ها گفتم اصلا نترسید، من و یاشار صدبرابر بدتر از این از سرمان رد شده، شما اصلا نترسید، به سمت دوپلان می‌رویم تا منطقه حفاظت‌شده هلن که پر از جنگل‌های بلوط است ، مسیر را برمی‌گردیم به سمت دره عشق می‌رویم، حدود ساعت دوازده ظهر است ،آبشار دره عشق را می‌بینیم، دنبال پلی می‌گردم که نصرالله کسراييان از آن ،آن عکس فوق‌العاده زیبا را گرفته بود، به روستای معدن می رسیم و بعد از آن بالاخره آن منظره را می بینم، آسفالت قسمت‌هایی از مسیر توسط رودخانه از بین رفته است، بعد از معدن یکربع ی باید مسیر خاکی رفت، سبزقبا و سنگ‌چشم و زنبورخوار و دارکوب در مسیر می‌بینیم و به سمت لردگان می‌رویم، چشمه‌ای دارد که آنجا ناهار می‌خوریم و به سمت آبشار لردگان راه می‌افتیم، حدود چهل کیلومتر تا لردگان فاصله دارد و منطقه عجیبی است ، با کل چهارمحال و بختیاری فرق دارد، یک‌عالمه بچه از چهار ساله تا شانزدهـهفده ساله کنار خیابان می‌گویند پول که به آن‌ها پول بدهید، من تا اندازه‌ای ترس که نه، اما مات شده بودم، روستای آتشگاه یاشار کنار ماشین ایستاد تا ما برویم آبشار را ببینیم و برگردیم، پلیسی که آنجا بود به یاشار گفته بود چه کسی به شما پیشنهاد داده بود بیایید این‌جا؟ تا لردگان نرسیده‌اید از ماشین پیاده نشوید، فضای عجیبی بود، دست‌هایی که به سوی ماشین دراز بود کابوس را به ذهن انسان می‌آورد، این طبیعت زیبا، این همه نعمت، این همه گوسفند، من اصلا متوجه نمی‌شوم چرا مردم این ناحیه این‌گونه بودند. در این منطقه اگر بزرگ روستا به یک‌نفر رای دهد همه اهالی باید به آن یک نفر رای دهند، وگرنه .... مسیر برگشت از بلداجی برگشتیم چون گزهایی که قبلا خریده بودیم این‌قدر خوشمزه بود که همه را خورده بودیم، پنیر گوسفندی هم خریدیم، اما عسل خوب پیدا نکردیم ، از ولایت یاشار می‌خریم که عسل اصل دارند

damaneye Zardkooh Posted by Hello

هیچ نظری موجود نیست: