سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۱

آرتان پنج ساله




                                    شب موقع خواب دارم براي آرتان قصه مي خوانم داستان مرد كشاورزي كه روباهي را اذيت مي كند، مي گويم چه كار بدي. آرتان مي گه: مامان خودت هم از اين كارهاي بد كردي. با تعجب مي پرسم من؟؟  مي گه  آره مگه اون زنبوري كه آمده بود خانه ما نكشتي!!   حالا من مي خواستم يك طوري روش رو بپوشانم كه زنبور جاش تو خانه نيست و ... كه خودم مي دانستم چه دلايل الكي  دارم سر هم مي كنم.
آخر هفته رفته بودم يك كلاس 3 روزه و فكر مي كردم خيلي انسان معنوي شده ام موقه خواب به آرتان گفتم:  خدا خيلي مهربانه هر چي بخواهيم به ما مي دهد. من دعا مي كنم امشب خواب هاي خوب بده كه ببينم. آرتان گفت مامان من مي گم خدايا هر خوابي دوست داري بده من ببينم و من ماندم  در كلاس  معنوي  كه رفته بودم ...

آرتان عاشق مك كويين و فرانچسكو است و از نظر من هم چون كارتون موجهي است و دوبله خوبي هم داره، ديدنش ارزشمنده. برچسب يا مك كويين يا انگري برد. اسباب بازي  يا مك كويين يا انگري برد.  بازي  انگري برد.  كارتون  يا مك كويين يا انگري برد.
آرتان روز يكشنبه 13 اسفند اولين كنسرت موسيقيش را در موسسه پارس داشت كه من و خاله مريم رفتيم و بسيار عالي بود. از اينكه آرتان 5 ساله رو سن مي تواند مقابل چشم ديگران برنامه اجرا كند بسيار خوشحالم . من در سن 35 سالگي  بسيار بسيار برايم سخت است. خاله مريم هم يدك كشي كه در مك كويين هست را به عنوان هديه خريده بود كه بسيار هيجان انگيز بود و هميشه كنار آرتان است، حتي وقتي كه با اسباب بازي هاي ديگر بازي مي كند.
       بعضي مواقع فكر مي كنم آرتان بهترين پسر دنياست و بعضي اوقات از دستش مي خوام جيغ بكشم و سر به كوه و بيابان بذارم، مثلا در خانه را باز مي كنم با آرتان مي ريم تو، در رو نمي بنده و مي گه هر كي باز كرده  خودش ببنده !!

اين روزها مي خونه :  عمو نوروز  چه  ماهي     اين روزا توي راهي ...

هیچ نظری موجود نیست: