چهارشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۰

این روزها

از آرتان
مدتی بود آرتان لغت "دیوانه " را به کار می برد و در موقیت های مختلف استفاده می کرد و ما در تعجب بودیم که از کجا آموخته است و با هزار و دو ترفند می خواستیم به بچه تفهیم کنیم که لغت خوبی نیست و آرتان هم ملاحظه ما را می کرد و دیگر نمی گفت دیوانه, دیروز رفتم دنبال آرتان مهد و کلی قربان صدقه اش رفتم و شروع کردم به خوندن که عاشقتم, دیوونه تم, از صبح تا شب دم خونه تم، یکدفعه آرتان پرید وسط و گفت مامان دیوانه حرف خوبی نیست ... و من کاشف شدم که خودم آموخته ام به فرزندم آنچه که بعد ، نهی ش کردم !!
دارم صورتم را به روش عهد دقیانوس، یعنی مدلی که در خوابگاه امیرکبیر آموخته ام، با نخ به انگشت کوچیکه پا بسته اصلاح می کنم که آرتان می گوید مامان چرا نخ رو بستی به پات و داری خودت را می دوزی !
از خودم
دیگر مطمئن شده ام که مدل روحی روانی من سینوسی است, دو ماه پرانرژی می دوم و درس می خوانم و ورزش می کنم و ... بعد دوماه هیچ کدام از این کارها را که نمی کنم هیچ, همش دوست دارم بیکار باشم و دراز بکشم و یک نقشه دنیا یا یک سفرنامه قطور بدهند دستم که بخوانم و بخوابم
از تمام خواننده هایی که دوستشان دارم و لحظات ناب تنهایی رانندگی را با آنها می گذرانم این چند وقت فقط هایده راضیم می کند، فقط هایده، چه دارد در صدایش نمی دانم

۳ نظر:

مامان نیکی گفت...

"مامان چرا نخ رو بستی به پات و داری خودت را می دوزی !"
مردم از خنده. خدای من آرتان چه با مزه ست.

leili araz گفت...

عزیزم چقدر خوشمزه صحبت می کنه. خوش به حالت ... شاید اگه منم می تونستم برم از سر کوچه کتاب بخرم ممکن بود این شانس رو به خودم بدم که کتاب بخونم و بخوابم :)

maman arman گفت...

salam Avisajoon,
baad az modatha tonestam ba filter shekan biam inja....
akhe edare emkan estefade az filter shekan nadashtam ...tazegiha yeki baram emkan pazir kard...albate alan ham ba laptop tazeam moshkel farsi neveshtan daram
be har hal khoshhal shodam Artan khili bozorg shedh az tarifat...