دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۴

اجو(زیستگاه اصلی قرقاول در ایران )ـکجور -استان مازندران

آخر هفته پیش به تاریخ 5و 6 خرداد رفته بودیم "اجو"، زیستگاه اصلی قرقاول در ایران، محیط زیست دورتادور اقامت‌گاه را ارزن می‌کارد چون این پرندگان از آن تغذیه می‌کنند. ما صبح از مسیر زیبای چالوس راه افتادیم، قصدمان این بود که روستای یوش هم سر بزنیم ولیکن هیچ تابلوی راهنمایی ندیدیم، اگر دوستان مسیر یوش را دقیق می‌دانند لطفا به من اطلاع دهند، بعد از مرزن‌آباد حدود 4 کیلومتر که بروید سمت چپ تابلوی آبی رنگی است که مسیر دریاچه را نشان می‌دهد، حدود 4/1 مسیر خاکی است البته نه خیلی بد، پانصد تومان هم برای دیدن دریاچه شهرداری مرزن‌آباد با باجه‌ای که کنار دریاچه درست کرده است می‌گیرد، یاشار که حسابی خسته بود بعد از ناهار استراحت کرد من و میثم هم رفتیم دور دریاچه دنبال عکاسی که یک اسب و کره‌اش کلی ما را به وجد آوردند ، تازه می‌خواستیم از آنها عکس بگیریم که آقایی با سروصدا فراریشان داد، مسیر را برگشتیم تا جاده چالوس ،حدود 3 کیلومتر دیگر که در مسیر جاده پیش برویم سمت راست می‌رود به کندلوس، این راه را ادامه دادیم تا اولین دوراهی که سمت راست میرفت به نیریس و بسطام،تا اولین روستا مسیر آسفالته است و بعد از آن حدود 20 دقیقه باید در مسیر خاکی رفت تا به اجو رسید، و تا اجو همه دوراهی‌ها را باید سمت چپ رفت .صدای قرقاول‌ها را دایم می‌شنیدیم ، حتی یک قسمت که بوته‌های تمشک را چیده بودند تخم‌شان هم بود، ولیکن خودشان را نمی‌توانستیم ببینیم، جمعه صبح زود با میثم رفتیم کلی منطقه را گشتیم اما موفق نشدیم، راستی یکی از دوست‌داشتنی‌ترین لحظات وقتی بود که رفیم از کلبه ای در آن نزدیکی شیر بگیریم و من حدود 20 تا بره و بزغاله شیطان را یکجا دیدم، این‌قدر این بزغاله‌ها شیطانند که نمی‌ایستند یک لحظه تا ازشان عکس بگیرم، حدود 10 صبح با چند نفر از دوستان رفتیم به سمت جنگل. هنوز نیم ساعتی بالا نرفته بودیم که یکی از همراهان قرقاولی را به ما نشات داد، می‌گفت اگر صبح زود آمده بودیم احتمال دیدن مارال و شوکا خیلی زیاد بود، مسیر دایره‌ای فوق‌العاده زیبایی را طی کردیم در راه برگشت هم مار دیدیم هم عقاب، همراهمان می‌گفت این مار‌ها زهر ندارند اما اگر گاز بگیرند حتما شخص می‌میرد، چون هیچ درمانی برایش وجود ندارد به محل اقامت که رسیدیم یاشار مهربان برایمان غذا درست کرده بود، تا روستا رفته بود تا یکسری چیزها که برای ناهار لازم بوده بخرد .بعد ازناهارراه افتادیم که نور برویم ، روغن محلی و شیر و نان و کشک خریده بودیم و کلی خاطر من جمع شد که لااقل برای یک مدتی بدنمان تغذیه مفید خواهد داشت. چه اندازه مسیر جنگل سی‌سنگان زیباست ، مسیر نوشهر به نور یکطرف دریاست، یکطرف جنگل، غروب‌های دریا هم که ... خیلی دلم می‌خواست دوستانمان با ما بودند ، چون کنار دریا واقعا جایشان خالی بود، خانواده من و یاشار هم که هیچ کدام وقت نداشتند، آنجا به این فکر افتادم که سالگرد ازدواجمان سال دیگر دوستان را دعوت کنیم ویلای کنار دریا . یکروز هم رفتیم بازار سنتی بابلسر ،ماهی اردک و ماهی سفید خریدیم و من سبزی برای ماهی شکم‌پر و مرغ خریدم و این‌قدر سبزی خوردن که برای یک‌هفته لااقل تهران جوابمان را بدهد

هیچ نظری موجود نیست: