شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۹

آب دادن به مورچه ها

آرتان در حال آب دادن به مورچه ها با دمپايي هاي بچگي مامان
*علاقه آرتان به لودر و كاميون باعث شد كه همسايه بغلي ما خونشون رو بكوبند و ما اين شب ها با ديدن لودر عظيم الجثه اي به خواب مي ريم كه هيبتش من رو مي گيره، تا به حال از اين نزديك كاركردش رو نديده بودم، كلي خودم رو انكار كردم كه پيش آرتان از واژه ترس استفاده نكنم، اما آرتان حسابي لذت مي بره و همش مي گفت پس چرا كاميون نيامده كه لودر خاك ها رو توش بريزه.
** از چند منبع شنيده ام كه هيچ چيزي به اندازه طبيعت براي كودكان اهميت ندارد، با بابا و آرتان جمعه رفتيم دشت لار كه شقايق ها رو ببينيم، هنوز غنچه ها در نيامده بودند، اما طبيعت سرسبزش ما رو زنده كرد و آرتان هم با كاميونش كلي سنگ جابجا كرد، رو سنگ هاي روبه رو هم كلي آگاما ورجه وورجه مي كردند كه حسابي چاق و چله بودند، آگاما مارمولك هاي بزرگ هستند كه پوستشون خيلي زبرتر از مارمولك هاييست كه ما در شهر مي بينيم، بزمچه هاي كوچك هستند، اينقدر چاق بودند كه آرتان گفت اين ها لاك پشتند، بي راه هم نمي گفت؛ آگاماها اگر چه ظاهر خوشايندي ندارند، اما بي خطرند، خيلي كه احساس خطر كنند ممكن است گاز كوچولويي بگيرند. برا دوستاني كه برا ديدن شقايق ها مي خواهند بروند دشت لار دو هفته آينده به بعد را پيشنهاد مي كنم، ما كه دوست داريم همراهي داشته باشيم، اگه مايل بوديد با هم برويم
*** به پيشنهاد دوستاني كه سخنراني هاي آقاي سلطاني رو توصيه كرده بودند مجموعه كودك متعادل را از گلدونه ها خريدم، اما آنچه من خريدم تصويري بود كه در هر playerي نمي توان استفاده كرد، البته خود فروشنده گلونه ها هم مطلع نبودند، چون من گفتم صوتي مي خوام، نه تصويري، گفتند ما تصويري نداريم، اگر قصد تهيه اين مجموعه را داريد من صوتي آنرا پيشنهاد مي كنم
**** آرتان تنهايي غذا نمي خورد، هميشه بايد به فردي لقمه اي، بيسكوييتي، بدهد و خودش هم همراهي كند
***** آرتان وقتي دارد سرسره بازي مي كند، اگر بچه ديگه اي نزديكش باشد مي كشد كنار تا خلوت خلوت شود و كسي نباشد و آرتان برود بالا، مبارزه نمي كند، مقداري مرا در فكرفرو مي برد، بهش مي گويم اون توپ رو بردار، مي گه مال ني ني يه، مال من نيست، اما بيشتر اوقات با دادن اسباب بازي هاي خودش به ديگران مشكلي ندارد.

۷ نظر:

leila گفت...

سلام
خیلی زیبا مینویسید.. از طریق وبلاک دوستم ، لینک صفحه شما رو انتخاب کردم.. من هم مادر دختری 5 ساله هستم .. و کاملا با احساس شما نسبت به لحظه های زیبایی که در طول بزرگ کردن یک بچه کنجکاو میگذره موافقم .. شاد باشید.

لیلا مامان پویان گفت...

آویسا جان
اتفاقا دشت لار در برنامه خرداد من هم هست چون شنیده بودم شقایقها خرداد در می آیند خوشحال می شم خبرم کنی من هم هر وقت برنامه پارک داشتیم شما را خبر می کنم واقعا باعث افتخار ماست.

لیلا مامان پویان گفت...

پویان اما با آرتان کوچولو فرق دارد وقتی می ره بالای سرسره کلی بچه باید آن بالا منتظرش باشن تا هر وقت دوست داشت سر بخوره پایین...

لیلا مامان پویان گفت...

آویسای عزیز عشقت به طبیعت را تحسین می کنم من هم طبیعت را خیلی دوست دارم ولی تصور اون آگاماها با پوست زبر بدنم را می لرزاند...
راستی اگر سی دی های آقای سلطانی به نظرت مفید و کاربردی آمد لطفا به من بگو تا تهیه اشان کنم .

مامان امیرسام گفت...

اویسا جان به نظرم آرتان همسن امیرسامه 22 ماه، ولی آفریم که اینقدر خوب حرف میزنه!!! (آیکون دست زدن ) ببوسش.
ممنون که بهم سر زدی

لیلی آراز گفت...

سلام آویسا جان.... راستش بعضی از کارهای آراز هم مرا در فکر می برد. بعضی از اخلاق هایش را دوست ندارم. نه اینکه بد باشد اما نگرانش می شوم.... مثلا اینکه اگر کسی بیاید و اسباب بازی اش را بگیرد لام تا کام چیزی نمی گوید... ممکن است بغض کند یا چشمانش اشک آلود شود... دلم می خواهد برای حقش بجنگد. حس مشابهی را داشتم از خواندن بند آخر نوشته ات. اما شاید این همه به خاطر سن بچه هامان باشد.... آرتان و آراز انگار در دوست داشتن آدمهای دیگر هم فکر و هم عقیده اند... :)

لیلا مامان پویان گفت...

آویسای عزیز
ممکنه بگی برنامه دشت لار این هفته در برنامه ات هست یا نه؟چون احتیاج به برنامه ریزی دارم و ممنون می شم بگی درجه سختی این برنامه چقدره و اصلا می شه بچه رو با خودمون ببریم یا نه؟
در مورد توضیحاتت در مورد دشت هویج هم ممنون ممکنه سختی برنامه دشت هویج را هم توضیح بدهی؟
واقعا ببخشید که اینقدر سوال پرسیدم ...