یکشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۹

الله اكبرش رو چيدن

آرتان و محمد جواد در زيراب(محمد جواد 3 سال از آرتان بزرگتر است و دارد مي رود گاوهايشان را از جنگل بياورد)

1- مهمترين مساله در زندگي رشد است، آيا پردازش آنچه در ذهن شماست باعث رشد شما مي شود؟ از احساسات عبور كنيد، از ذهن تان بيگاري نكشيد(آقاي سلطاني) اين را براي خودم و همه اونهايي نوشتم كه مسائل و اتفاقات خانواده همسر مدت ها در ذهن شان آشوب به پا مي كنند
2- خاله رويا، مامان عرفان چند وقت پيش به من پيشنهاد يك دفترچه كوچك براي ثبت خاطرات آرتان داد، چون خيلي خاطرات شيرين در اين سن بچه ها زياد است و وقت نوشتن در بلاگ محدود، براي من پيشنهاد مفيدي بود، چون لازم نيست با آب و تاب نوشت، مثلا در همين حد كه آرتان امروز رشد كلاميش مرا شوكه كرد.


از آرتان

3- داريم از خيابان مي گذريم آرتان شروع مي كند به دست زدن و تولد مبارك خواندن، نگاه مي كنم ، پارچه مشكي حضرت زهرا را مي بينم كه نقش 3 شمع بر روي آن است (ايام فاطميه بود)
4- روسري سر كردن من در جامعه براي آرتان عادت شده است(كدام روانشناس بود كه مي گفت بچه ها به هيچ چيز عادت نمي كنند؟) اگر روسريم توي ماشين باز شود، آرتان متعجب نگاهم مي كند و به منظور تصحيح اشتباهي، سعي دارد آنرا بر سرم بياندازد
5- آرتان به مسجد و اذان بسيار علاقه مند است، چند وقت پيش مسجد بي مناره اي ديديم، آرتان گفت ا الله اكبرش رو چيدن

۱۳ نظر:

لیلا مامان پویان گفت...

چقدر این حرفش قشنگ بودو واقعاباید تیتر این پست می شد.

منیژه گفت...

خیلی با نمکه این پسر، از طرف خاله منیژه حسابی ببوسش

بانوی مهر گفت...

الهی . پسرک باهوش من . عجب حرف جالبی زده ، آویسای عزیزم پسرکم رو از طرف خاله آرامش ببوس برام....

leili mamane araz گفت...

خیلی قشنگ بود! این دقت و ظرافت شیرینش در توصیف چیزی که دیده واقعا مبهوت کننده است....

نازنین مامان راشا تمشکی گفت...

قسمت اول رو به خاطر می سپرم.
حیرت انگیزه!!!!

گیتا گفت...

این جمله اش یک شاهکار ادبی است.بنظرم استعداد خوبی در ادبیات داره.

بانوی مهر گفت...

عزیزکم ، قبلاً هم کامنت گذاشته بودم نازنین ، احتمالاً متوجه نشده بودید که منم ... ببوس پسرک باهوشم رو برام..

لیلا مامان پویان گفت...

آویسای عزیز متاسفانه نمی شه در وب شما کامنت خصوصی گذاشت
راستش سوالی داشتم می خواستم بدونم به نظر شما این هفته زمان مناسبی برای رفتن به دشت هویج هست یا ممکنه با بچه رفتن به اونجا سخت باشه؟

رویا گفت...

سلام اویسا جان.
خیلی خوشحال شدم از این شماره 1ات. همین طور از شماره 2 و البته 3و 4و 5!!
راستی ما هم می خوایم از این زیرآبها و گار چرانی هاش! :)

benyamin گفت...

ای جون دلم
الله اکبرش رو چیدن
قربون اون زبون قشنگت

لیلا مامان پویان گفت...

آویسای عزیز ممنون بابت جوابت راستش برای 28 ام فعلا برنامه ای ندارم و خوشحال میشم با شما بیاییم
اگر ممکنه ایمیلتون رو برای من بذارید
آرتان کوچولو را از طرف من ببوسید.

لیلا مامان پویان گفت...

من باز هم اومدم(آیکون خجالت)
یه سوال دیگه هم دارم در مورد مسیر لالون به تلخاب
به نظر شما مسیر طوری هست که با بچه برویم؟

نسیم مامان آرتین گفت...

چه حرف جالبی زده!